متن برای مهاجرت برادر را در سایت ادبی روزانه قرار دادهایم. این متنهای زیبا و احساسی را میتوانید به برادر مهاجر خود ارسال کرده و در روزهای غربت برای او دلگرمی و همراه باشید. اگر به دنبال چنین متونی هستید با ما همراه شوید.
جملات زیبا برای برادر مهاجر
برادر عزیزم، وقتی شنیدم داری میری، قلبم یه لحظه ایستاد. میدونم این مسیر جدید پر از فرصتهای قشنگه، ولی دلم برای خندههات، حرف زدنای شبانهمون و اون حس امنیتی که کنار تو داشتم تنگ میشه. هر جای دنیا که باشی، همیشه توی قلبمی. موفق باشی و مواظب خودت باش.
داداش گلم، مهاجرتت مثل شروع یه داستان جدیده. میدونم دلت پر از امید و رویاست، ولی یه کم هم ترس داری. فقط یادت باشه تو از پس هر چیزی برمیای. من همیشه بهت افتخار میکنم و از دور برات دعا میکنم که بهترینها نصیبت بشه. برو و دنیا رو فتح کن!
برادر، رفتن تو مثل یه تیکه از قلبمه که داره ازم جدا میشه. ولی میدونم این سفر برای آیندهات مهمه. فقط قول بده هرجا رفتی، یه گوشه از دلت مال من بمونه. دوستت دارم، همیشه.
داداش، تو همیشه برای من یه قهرمان بودی. حالا که داری برای یه زندگی جدید قدم برمیداری، بدون که من همیشه پشتتم. هر وقت دلت گرفت یا به یه دوست نیاز داشتی، من اینجام. مهاجرتت فقط یه شروع تازهست، برو و نشون بده چقدر میتونی بدرخشی.
یادته بچه که بودیم، همیشه با هم نقشه میکشیدیم که یه روز بریم دنیا رو بگردیم؟ حالا تو داری این رویا رو واقعی میکنی. مهاجرتت برام هم خوشحالی داره، هم یه بغض بزرگ. برادر، هر جا باشی، خاطراتمون همیشه باهامه. مواظب خودت باش و برام بنویس که اونجا چه خبره.
برادر خوبم، فکر اینکه دیگه نمیتونم هر روز ببینمت یا باهات سر چیزای کوچیک بخندم، دلمو سنگین کرده. مهاجرتت یه قدم بزرگه و من بهت افتخار میکنم، ولی کاش میتونستم یه کم زمان رو نگه دارم تا بیشتر کنارت باشم. هر جا بری، تو همیشه ستاره قلب منی. مراقب خودت باش.
داداش، تو همیشه یکی بودی که هیچوقت از رویاهاش دست نکشید. حالا که داری برای یه زندگی جدید به یه جای جدید میری، بدون که من از ته قلبم برات آرزوی موفقیت میکنم. میدونم راه آسون نیست، ولی تو قویتر از هر چالشی هستی. برو و نشون بده دنیا چطور قراره عاشق تو بشه!
هی داداش، میدونی چیه؟ تو فقط برادرم نیستی، بهترین دوستم هم هستی. حالا که داری میری، انگار یه تیکه از وجودم داره ازم دور میشه. ولی قول بده هر جا باشی، بازم باهم گپ بزنیم و از اون خاطرههای بامزهمون بگیم. مهاجرتت شروع یه ماجراجویی جدیده، برو و حالشو ببر!
برادر، وقتی چمدونتو بستی و گفتی میری، یه لحظه حس کردم دنیا وایستاد. دلم نمیخواد ازت دور باشم، ولی میدونم این سفر برای تو یه شانس بزرگه. فقط یادت نره که یه گوشه از این خونه همیشه منتظرته. برات دعا میکنم که هر روزت پر از لبخند باشه.
یادته چطور با هم توی کوچه بازی میکردیم و فکر میکردیم دنیا مال ماست؟ حالا تو داری یه گوشه دیگه از دنیا رو مال خودت میکنی. مهاجرتت برام مثل یه فیلم احساسیه؛ پر از غرور و یه کم اشک. داداش، هر جا باشی، تو قلب منی. برو و بهترین خودتو بساز.
دلنوشته مهاجرت برادر
برادر عزیزم، از وقتی گفتی داری برای مهاجرت آماده میشی، یه حس عجیب توی قلبم جا خوش کرده. انگار یه تیکه از وجودم، یه بخش از خندهها و خاطرههامون، داره با تو به یه جای دور میره. یاد تمام شبایی که تا صبح باهم حرف میزدیم، از رویاهامون میگفتیم و سر چیزای کوچیک کلی میخندیدیم، هنوز توی ذهنمه. میدونم این سفر برای تو یه شروع تازهست، یه فرصت برای ساختن آیندهای که همیشه آرزوشو داشتی. ولی نمیتونم دروغ بگم، دلم برای حضورت، برای اون حس امنیتی که فقط کنار تو داشتم، خیلی تنگ میشه. قول بده هر جا رفتی، یه وقتایی بهم زنگ بزنی و از اون دنیای جدیدت برام تعریف کنی. تو همیشه ستاره زندگی منی، و هر جای این کره خاکی که باشی، قلبم باهاته. مواظب خودت باش و برو دنیا رو مال خودت کن.
داداش گلم، وقتی شنیدم داری برای مهاجرت قدم برمیداری، یه لحظه قلبم پر از غرور شد. تو همیشه یکی بودی که با تمام وجود برای رویاهات میجنگیدی، و حالا این تصمیم بزرگت نشون میده که چقدر شجاع و مصممی. میدونم که رفتن به یه کشور جدید، با فرهنگ و آدمای غریبه، کار سادهای نیست. شاید روزای سخت داشته باشی، شاید دلتنگ خونه و خاطرههای قدیمی بشی، ولی من مطمئنم تو از پس هر چیزی برمیای. تو برادری هستی که همیشه به من یاد دادی قوی باشم، و حالا نوبت توئه که به دنیا نشون بدی چه جواهری هستی. من از همینجا برای هر قدمت دعا میکنم و منتظرم که خبر موفقیتهاتو بشنوم. برو و آیندهتو با دستای خودت بساز. دوستت دارم، همیشه.
برادر، هنوز باورم نمیشه که داری میری. انگار همین دیروز بود که با هم توی حیاط خونه دوچرخهسواری میکردیم، سر اینکه کی نوبتشه کلی دعوا میکردیم و آخرش با یه بستنی همهچیز درست میشد. حالا تو داری چمدونتو میبندی و برای یه زندگی جدید آماده میشی. مهاجرتت برام یه حس دوگانه داره: از یه طرف خوشحالم که داری دنبال رویاهات میری و میخوای یه دنیای تازه رو کشف کنی، از طرف دیگه دلم برای اون روزای ساده و قشنگمون تنگ میشه. تو فقط برادرم نیستی، تو رفیقم، همصحبتم و کسی هستی که همیشه بهم یادآوری کردی زندگی ارزش جنگیدن داره. قول بده هر جا رفتی، یه وقتایی برام از اونجا بنویسی، از آدما، از خیابونا، از حس و حالت. من همیشه اینجام، منتظر خبرای خوب تو. برو و بدرخش، مثل همیشه.
داداش، نمیدونم از کجا شروع کنم. وقتی گفتی داری برای مهاجرت میری، اولش شوکه شدم، بعد یه حس غرور و خوشحالی قاطی بغضم شد. تو همیشه یکی بودی که با حرفات، با خندههات، با اون قلب بزرگت، خونهمون رو گرمتر میکردی. حالا که داری برای یه ماجراجویی جدید آماده میشی، میخوام بدونی که من همیشه، هر لحظه، پشتتم. میدونم راهی که انتخاب کردی پر از چالشهای ناشناختهست، ولی تو اونقدر قوی و باهوشی که هیچچیز نمیتونه جلوتو بگیره. فقط قول بده هر وقت دلت گرفت یا به یه گوش شنوا نیاز داشتی، بهم زنگ بزنی. مهاجرتت فقط یه فصل جدید از داستان زندگیته، و من مطمئنم این فصل قراره پر از لحظههای درخشان باشه. دوستت دارم و برات آرزوی بهترینها رو دارم. (حدود ۱۱۵ کلمه)
برادر عزیزم، روزایی که با هم زیر یه سقف زندگی میکردیم، انگار یه رویای شیرین بود که حالا داره کمکم محو میشه. تو داری برای مهاجرت آماده میشی، و من نمیتونم وانمود کنم که دلم تنگت نمیشه. تو برام فقط یه برادر نیستی، تو کسی هستی که باهاش بزرگ شدم، باهاش خندیدم، گریه کردم و ازش کلی درس زندگی یاد گرفتم. میدونم این سفر برای تو یه فرصت طلاییه، یه شانس برای ساختن آیندهای که همیشه تو ذهنت داشتی. ولی نمیتونم دروغ بگم، فکر نبودنت توی خونه یه خلا بزرگ توی قلبم میسازه. با این حال، از ته قلبم برات آرزو میکنم که توی این مسیر جدید موفق باشی، خوشحال باشی و هر روزت پر از حس خوب باشه. قول بده هر جا رفتی، یه تیکه از قلب منم باهات ببری. منتظر شنیدن داستانای جدیدتم. مواظب خودت باش، همیشه.
سفر نکن…
سفر یعنی خداحافظی و جدا شدن
سفر یعنی دربدری و درد و غربت
سفر نکن!
آی که چه منتفر از چمدان و رخت سفرم!
و وقتی می بینم قصد رفتن داری
غم و غصه تمام وجودم را می گیرد
و دلم پر از اندوه می شود
سفر نکن!…
دِﻳﺖِ آﺧﺮ ﻓﺮودﮔﺎه اﻣﺎم
ﻣﻴﺸﺪن ﺧﻴﺮه ﺑﻪ ﭘﺎﻫﺎی ﺗﻮ ﻧﮕﺎم!
ﺑﺎ ﭼﺸﻤﺎی ﺧﻴﺲ ﻣﻴﺰدی ﺑﺎز ﺻﺪام
ﻳﻪ ﻣﻮزﻳﮏ ﺗﻮی ﮔﻮﺷﻢ!
ﭘﻠﻰ ﻣﻴﺸﺪ ﻣﺪام
ﭼﺸﺎﻣﻮ ﺑﺴﺘﻢ
ﺗﺎ ﻧﺒﻴﻨﻢ ﻣﻴﻜﻨﻰ ﭘﺮواز
ﺗﻮ ﻣﻴﺮی و رو ﻣﻦ
ﻣﻴﺨﻮره اﺳﻢ ﺳﺮﺑﺎز
اﺻﺮارم اﻳﻨﻪ
ﺑﺒﻴﻨﻤﺖ ﻋﺰﻳﺰم
ﺑﺎ اﻳﻨﻜﻪ ﺗﺎرﻳﺦ اﻋﺰاﻣﻢ ﻓﺮداس!
آفتاب مهر بی مانند تو
بر سر و پای وجود لیلی ات
بشکفانی قلب من با مهر خویش
تا بمانی با همه بی میلی ات
من فدای چشم بیمارت شوم
ای پدر، پر میکشد از جسم تو
درد و رنج و غصه دوری ما
بشکفد نیلوفری در چشم تو