متن کوتاه در مورد پرنده

در این بخش از سایت ادبی و هنری روزانه چندین شعر و متن کوتاه در مورد پرنده را برای شما دوستان قرار داده‌ایم. این متن‌ها شامل موضوعات مختلفی می‌شوند و قطعا مورد پسند شما خواهند بود. در ادامه با روزانه باشید.

متن کوتاه در مورد پرنده | جملات دلنشین ادبی درباره پرنده ها و پرواز

متن های زیبا درباره پرنده

شکوفه را

چگونه می‌توان از حافظه‌ی درخت‌ها پاک کرد

وقتی که هر بهار

بی‌اراده سبز می‌شوند؟

پرنده‌ها را چگونه می‌توان به زمین عادت داد؟

وقتی که آسمان را نگاه می‌کنند و

بال‌هاشان روی دوششان

سنگینی می‌کند؟!

#نرگس_صرافیان_طوفان

 تو بگو دوستم داری

من ثابت می کنم

انسان

جانوریست

پرنده ….️

روزی به من خواهی رسید

مثل خبری خوش مانند هدیه‌ ای زیبا همچون پرنده‌ ای مهاجر تا آن روز منتظرت خواهم ماند گوش به زنگ خیره به در نگران به آسمان

هیچوقت نمیشه به یه پرنده تو قفس..،

آزادی رو بیان کرد!

بعضی از چیز ها

تنها از دور ظاهر آرام و زیبا دارند

و انسان

برای نزدیک شدن به آنها نباید پافشاری کند

مثل عشق

سیاست

و مهاجرت …

من بر آسمان خراش ها

پرنده های مهاجر زیادی دیده ام

که چشم هایشان پر از اشک بود!

او نگفت دوستت دارم،

اما نامه اش را اینگونه تمام کرد.

بال تو را میبوسم پرنده قلبم ….

متن های زیبا درباره پرنده

عاشق کبوتر بود. می گفت پرنده‌ای وفادارتر از کبوتر نیست. رهایش که می کنی هرجا برود، خیالت راحت است که برمی‌گردد. فقط دو روز حواسش پرت شد، فقط دو روز فراموششان کرد. همه‌شان رفتند، همه‌شان گم شدند. او دانه می‌ریخت، اما دیگر دیر بود! هیچ کدام‌شان برنگشتند. مشکل اینجاست. ما یادمان رفته هیچ تعهدی یک‌ طرفه نیست. وفادارترین کبوتر هم برای ماندنش دانه می‌خواهد، توجه می‌خواهد، عشق می‌خواهد. هیچ کبوتری ناچار به ماندن نیست. هیچ کبوتری …

Do not leave me, I am tired of everyone without you, my whole world is in your eyes, do not take your eyes from me, I am crazy, I love, two birds on the clouds

رها نکن ، من از همه بدون تو خسته شده ام ، تمام دنیای من در چشمان توست ، چشمانت را از من نگیر ، من دیوانه ام ، من عاشقم ، دو پرنده روی ابرها

متن زیبا درباره طوطی و پرنده

فرش غم انگیز اتاق در حسرت یک گام تو

طوطی مات در قفس چیزی نگفت جز نام تو

غمزه طوطی چشمان ترت سوخت همه پروازم

بلبل سوخته دل را پر خوش رنگ تو نیست

عقاب تو اوج آسمون ها توی سکوته

اونوقت طوطی توی قفس حرف میزنه

حکایت خیلیاست

From squawks to smiles

my parrot knows all my secrets

طوطی من همه رازهای منو

از جیغاهام تا لبخندمو میدونه

دانی که چرا سر نهان با تو نگویم؟

طوطی صفتی طاقت اسرار نداری

مولانا

چو طوطی قند بشکسته دهانش

شکر ریزد ز گفتار و زبانش

Parrot whispers Reminding me to find beauty

even in the simplest moments

زمزمه های طوطی به من یادآوری می کنه

که زیبایی را حتی در ساده ترین لحظات پیدا کنم

همچو طوطی به قفس با که سخن ساز کنم

دور از آن آینه رخسار که همرازم بود

من فقط یه پرنده نیستم

من یه طوطی زیبام

طوطی ها شخصیتای رنگارنگی هستن

طوطی دل چون سخن آغاز کرد

صد گره از کار دلش باز کرد

آینه در پیش رخش چونکه دید

درک سخن از لب غماز کرد

My parrot’s colors

are brighter than my future

رنگای طوطی من

از آینده من روشن تره

متن زیبا درباره طوطی و پرنده

خلق کرد خدا طوطی و کلاغی را

هر دو بودند زشت هر دو بودند سیاه

طوطی بر خود نگریست ناگهان فریاد زد

زندگی را سخت دید برخداوند داد زد

کلاغ با دیدن خود رو به سوی خدا کرد

سرش را به زیر افکند شکر خدا به جا کرد

طوطی به گوشه ای رفت تا کس ورا نبیند

از چهره اش بیزار بود می خواست تا بمیرد

ناگه طوطی ما شد هفت رنگ و زیبا

با بال های رنگین با منقاری از طلا

خدا رو به کلاغ کردگفت تو چرا خاموشی؟

آیا تو نیز می خواهی باشی قشنگ و شهلا؟

کلاغ سر به زیر افکند گفت ای خدای دانا

راضی ام به رضایت شکر خدای دنیا

حکمت خداوند را بینی چه خوب و زیباست؟

اکنون طوطی در قفس اما کلاغک رهاست

With my parrot

every step is a dance

every moment a celebration

همراه با طوطی من

هر قدم رقص

هر لحظه یک جشن ست

کاش طوطی بودم

نه برای پرواز

برای ناز

وقتی دستی بر شانه ام می کشی

شعرهای قشنگ درباره پرنده

رودخانه شاد و سر زنده باز ماند از حرکت

داشت آواز می خواند پرنده جفت مرده

گاهی تنهایی صدای غمگین پرنده ای است

که هر روز جفتش را می خواند

و نمی داند که آخرین بازمانده از نسل خویش است

آواز پرنده موج باد رقص برگ آواز باران

رعد و رگبار و رد پای ابر روی خاک

به راه رود رفتن و رسیدن به دریاست

ماه و خورشید فرزندان زندگی اند

به بی وجود کدام آیینه می تابد؟

پیغام شب نیست خواب بی نور روشنی

که پس سحر شکفتن است و به روزی رسیدن

تا فردا غنچه بدرد طلوع شود از صبح تازه تر

بیائیم فقط زندگی کنیم

عشق لای این ثانیه ها می خواندمان

انسان به واقع حضور انسان دیگری است

و تنها سرشته از عشق

و خود عشق جاودانگی ماست

تو همان پرنده ای هستی

که حتی اگر پاییز باشی

به روی شاخه های بی روح و بی رنگ تو

آواز خوش زندگی می خواند

تا بهار سمت تو بیاید

آواز پرنده زیباست

وقتی سکوت شب را می شکند

و سکوش وقتی برای صیادش نمی خواند

دلم برای تو تنگ شده است

اما نمی دانم چه کار کنم

مثل پرنده ای لالم

که می خواهد آواز بخواند و نمی تواند

نوک پرنده را هرگز مبند

با بال‌ هایش آواز خواهدخواند

نصرت رحمانی

پرنده ناله هایش را ز گوش ابر پنهان کرد

ولی باران حواسش بود

و غم در شهر بی دردان شده سیلان

من به اندازه ی آواز پرنده زنده ام

و به اندازه ی آواز پرنده عاشق

درست از همان زمانی که یک کودک

به این فکر می کند که پرنده ای که می بیند

گنجشک است یا زاغ

خودش را از لذت شنیدن صدای آواز آن ها محروم خواهد کرد

در آواز مرغی که بی پروا می نالد

پرواز روح را نخواهی یافت

مرغ از بهر تو نغمه ها خواند

اما نغمه ی دل تو کی بدان ماند؟

تو که آواز می‌ خوانی پرنده‌ ها آواز می‌ خوانند

تو که آواز می‌ خوانی پرندههای نغمه‌خوان عاشق می‌ شوند

تو که آواز می‌ خوانی پرنده‌ ها برای درخت‌ ها آواز می‌ خوانند

پرنده ام شوق بودنم

پرنده ام شوق دیدنم

پرنده ام شوق پرواز

پرنده ام شوق آواز

پرنده ام از همه چیز آزادم

پرنده ام با مشکلات هم سازم

پرنده ام مجنون این راهم

پرنده ام ز انسان آسایش ندارم

پرنده ام ز آدمیزاد بی زارم

پرنده ام شوق آوازم

شعرهای قشنگ درباره پرنده

به آهنگ جنگل گوش کن

در آوای‌ آب‌ ها و آواز پرنده‌ ها

در زمزمه‌ ی باد میان شاخساران

هرگز تکراری نمی‌ شود ترانه‌ ی جنگل

پرنده قشنگ من گریه نکن تو جون من

اشکاتوپاک بکن دیگه درد وغمت به جون من

پرنده قشنگ من یه وقت نری تو ازبرم

خودت میدونی که منم ازهمه کس تنهاترم

پرنده قشنگ من زندگی بی توسختمه

اینو بدون که بعد تو لحظه ها بی تو مرگمه

پرنده قشنگ من خبر ز زخماتو دارم

خبر ز داغ سینه ات فغان و اشکاتو دارم

پرنده قشنگ من مرا به انتظار نذار

بیا سکوت و بشکنیم مرا به حال خود نذار

پرنده قشنگ من منم ز دنیا غمگینم

ز ناله های بیصدا ز بغض تلخ و سنگینم

پرنده قشنگ من تو تنها یادگارمی

یگانه همنفس در این جهان و روزگارمی

پرنده قشنگ من دلم هواتو کرده باز

تورا به عشقمون قسم بیا ودردو چاره ساز

پرنده قشنگ من دلم زدنیا سیر شده

چوکفترشکسته پر به دست غم اسیرشده

پرنده قشنگ من بیا و لحظه ای بخند

درهای اشک و ناله را به روی عاشقا ببند

پرنده قشنگ من دنیا دو روزه میدونی

یه روز به شادی میگذره یه روز به تلخی میدونی

پرنده قشنگ من این دل من سنگه مگر

چرا پیشم نیومدی دلم برات تنگه دگر

پرنده قشنگ من زندگی سخته میدونم

اما برای خاطرت صبر و تحمل میکنم

پرنده قشنگ من گلهای سرخ باغمون

همدم وهمنفس میخوان یه باغبون مهربون

پرنده قشنگ من میخوام برام باز بخونی

برای قلب خسته ام دوباره آواز بخونی

پرنده قشنگ من همیشه یادت می مونم

برای شادی دلت همیشه عاشق می مونم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *