جاده و بودن در جاده رویایی است، اما وقتی که این جاده برفی باشد و زمستانی؛ دوچندان رویاییتر میشود. ما نیز در این بخش از سایت ادبی و هنری روزانه قصد داریم چندین شعر و متن در مورد برف و جاده را برای شما دوستان قرار دهیم. در ادامه با ما باشید.
جملات زیبا درباره جاده برفی
فهرست مطالب
نیستی
و در نبودنت
از سردی فاصله می لرزم
برف دوری ات
قلبم را سفیدپوش کرده
و من با نگاهی منتظر
خیره ام به جاده ای سفید
تا که خورشید نگاهت
به فریادم برسد
جاده برفی بهانه است
مقصود چشم توست
من راهی تو ام
ای مقصد درست
تمام سهم من از جاده برفی
پیچیدن به خیال توست
برف باریده بر این جاده و جایت خالیست
دست در دست من اما رد پایت خالیست
محسن مظلومی
زمستانی دیگر را جشن میگیرم
شال گردن میاندازم
و جاده برفیِ رویای کودکانهام را
تا کلبه تنهای نقاشی
طی میکنم …
برف میبارد بـه روی خار و خارا سنگ
کوه ها خاموش
دره ها دلتنگ
راه ها چشم انتظار کاروانی با صدای زنگ
بر نمیشد گر ز بام کلبه ای دودی
یا که سوسوی چراغی گر پیامی مان نمیآورد
ردپاها گر نمیافتاد روی جاده ها لغزان
مـا چـه میکردیم در کولاک دل آشفته دمسرد؟
عکس نوشته برفی و جاده
در کلبه ام
کنار این جادهٔ برفی
شاید یک روز از راه بیاید
و من به انتظار خواهم بود
پشت این پنجرهٔ مه گرفته
جاده را می پایم…
تو از درد و من از غصه، تو بارونی و من از خاک
کجای زندگیمون شد، شروع عشق ناب و ژاک
یه عمر گشتیم و آخر هم، رسیدیم توی این ظلمت!
توی تاریکی و سرما، میون کوچه غربت
ته این جاده برفی بود، تو تابیدی به این سرما
شدی خورشید شبهامو، دلم پر شد از این گرما
بگو تا آخر قصه، برای من تو میمونی
نگی دلگیره این روزا، بگو چشمامو میخونی
دلم اون لحظه ای رو میخواد كه
توی ماشين و وسط جاده برفی
با موزيک مورد علاقمون با هم می خونیم
موارد مورد نیاز جهت آرامش روان
برف و جاده
قرار بود برفى بیاید و مرا با خود ببرد
قرار بود برفى بیاید و مـن
چترم را بردارم
بزنم بـه برف
تکه های روحم را
با ان ببارم
و گم شوم
زمستان از نیمه گذشته و
خبری از آن برف نیست
پس مـن کجا گم شوم؟ چگونه؟
گاهی دلت
یک رفتن و یک جاده برفی بی انتها می خواهد
که فقط بروی و بروی و بروی
برف که میبارد،دلم دوباره تنگ می شود
دلم یک مرد قد بلند میخواهد
با دستهایی بزرگ
و جیب هایی که جاداشت برای دستهای منم
دلم یک جاده ی برفی میخواهد ،
تو را که دروغ میگویی هنوز !
ومن که حس می کنم خوشبختم !!
دلم دروغ میخواهد ، دروغ بگو ……
برف به آهستگی می بارد
و من
برای او
تن پوشی گرم می بافم
در کلبه ام
کنار این جاده برفی
جاده برفی
آسمان ابری…
دل!
پشت پنجره غمگین
چه حال خوبیست
هوای دو نفره
دست های دو نفره
یک آهنگ دنج و جاده برفی
من باشم و تو باشی و دوست داشتنی که تمام نشود
جملات زیبا درباره برف و جاده
لذت داشتن یه دوست خوب توی یه دنیای بد مثل خوردن یه فنجون قهوه گرم زیره برفه !!!!!
درسته که هوا رو گرم نمی کنه ولی تورو دل گرم میکنه
برف گرفته ماه من
کنار من قدم بزن
حال مرا کمی بپرس
از تو که کم نمی شود…
الا ای برف!
چه می باری بر این دنیای ناپاکی
بر این دنیا که هر جایش رد پا از خبیثی است
مبار ای برف!
تو روح آسمان همراه خود داری
تو پیوندی میان عشق و پروازی
تو را حیف است باریدن به ایوان سیاهی ها
تو که فصل سپیدی را سرآغازی
مبار ای برف!
دانه برف
یکی از ظریف ترین خلقت های خداوند است
اما نگاه کن زمانی که به هم چسبیده هستند
چه می توانند انجام دهند!
من عاشق زمستانم
عاشق اینکه ببینمت در زمستان
آرام راه می روی که سُر نخوری
که گونه هایت از سرما سرخ شده است
سر خود را تا حد ممکن در یقه ات فرو کرده ای
دست هایت در جیبت به هم مچاله شده
معصومانه به زمین خیره ای
چه قدر دوست داشتنی شده ای
حرفم را پس میگیرم
من عاشق زمستان نیستم
عاشق تــوام !
برایم شعر بفرست
حتی شعرهایی که
عاشقانِ دیگرت برای تو می گویند..
می خواهم بدانم، دیگران که دچار تو میشوند
تا کجایِ شعر پیش میروند
تا کجایِ عشق تا کجایِ جاده ای
که من در انتهایِ آن ایستاده ام!
او را نمی بینم
نقاشی می کنم
به خوابش می روم
یا به خوابم می آید
دیدارهایمان چنین است
تن پوشی
گرم
از جنس رویاست
که می بافمش برای زمستان
خیالی ژرف
از جنس قصه ها
که می نویسم برای نوه هایم
شعله می گیرد یادش
تا گرم شوم
در کلبه ام
کنار این جاده ء برفی
شاید یک روز
از راه بیاید
و من به انتظار خواهم بود
پشت این پنجره ء مه گرفته
جاده را می پایم.
برف به آهستگی می بارد
و من
برای او
تن پوشی گرم می بافم
در کلبه ام
کنار این جاده برفی.
متن عاشقانه برف و جاده
من;
تنها رهگذر این جاده
من و من..
راهی مملو از احساس
خالی از دلواپسی
چه زیباست این راه تهی..
من چقدر عاشق شده ام در این باران
آن فقط در لبخندم پیداست !
این جاده برفی ست تا ماندنی کند رد پایم را…
ببین !
خورشید چه پر حرارت است
آآآه..
احساسم کن
از دور چه زیباست,ته جاده ای که ناپیداست..
این دیواریست ته بن بست که
خود آن را نقاشی رود کرده ام,
یا همانیست که هست؟!
نمی دانم
هر چه هست باشد
این پرنده میداند
پشت دیوار خواهد مرد
آسمان جای اوست…
چه زیباست این راه تهی..
من چقدر عاشق شده ام
در این باران
آن فقط در لبخندم پیداست !
این جاده برفی ست
تا ماندنی کند رد پایم را…
چشمان سیاهت ، مرا می برد
غنچه لب هایت ، مرا می برد
وقتی که آه میکشد لبهای تو
پس لرزه ی آهت مرا می برد
تمام جاده ها از برف پر شد
تمام گوش ها از حرف پر شد
بیا عشقم به فریاد دلم رس
که صبرم سر رسید ظرف پرشد…
یه عمر گشتیم و آخر هم، رسیدیم توی این ظلمت!
توی تاریکی و سرما، میون کوچهٔ غربت
ته این جاده برفی بود، تو تابیدی به این سرما
شدی خورشید شبهامو، دلم پر شد از این گرما
در کلبهام
کنار این جاده برفی
شاید یک روز از راه بیاید
و من به انتظار خواهم بود
پشت این پنجره مه گرفته
جاده را میپایم …
هر وقت برف می بارد خاطراتمان جان دوباره می گیرد
و این برف است که مرا بی حضور تو
راهی جاده های برفی می کند
پشت کاجستان برف
برف، یک دسته کلاغ
جاده یعنی غربت
باد، آواز مسافر و کمی میل بـه خواب
می نویسم و دو دیوار و چندین گنجشک
یک نفر دلتنگ اسـت
جاده های برفی را قسم می دهم
تا به تو منتهی شوند
من می روم
با رد پایی که نمی ماند
در شهر ما
حتی زمستان
جاده برفی نیست