نوشتن از چشمانِ معشوق، از رسومات ادبی جهان است و چشم قهوه‌ای‌ها بخش عمده‌ای از این نوشته‌ها را به خود اختصاص داده‌اند. ما نیز در این بخش از سایت ادبی و هنری روزانه قصد داریم چندین شعر و متن دختر چشم قهوه ای را برای شما دوستان قرار دهیم. با ما باشید.
جملات قشنگ دختر چشم قهوه ای
فهرست مطالب
هزاران قهوه ریخته در قهوه ای چشمانش
ولی بی خوابی های مرا گردن نمی گیرد!
ارس آرامی…
چشم قهوه ای من
تو در چشم های من زندگی میکنی
از هر پنجره ای نگاه میکنم
فقط مهر تو را میبینم
تو را دوست میدارم به این بهانه که در ذهنم قدم میزنی
شعر میسرایی ، اهنگ های عشق را با ترانه امید میخوانی و من به جهان طور دیگری نگاه میکنم
چشم قهوه ای من ، من را انگونه که میخواهی معنا کن ☺️
معنای بنام عشق با پله های بنام دوست داشتن …
همه از زیبایی چشم های رنگی میگویند
و دل به زیبایی فریبنده ی آن میبندند
من اما جای گم شدن در سبزی جنگل
و غرق آبیِ دریای خیالی این چشم ها شدن
مدت هاست که بی خواب قهوه ی ناب چشمان کسی شدم
که میشود هزاران شعر برایش گفت
هزار تصویر از چشمانش کشید
فقط کافیست دل ببازی به آن
آن وقت است که تا ابد
میشود کنارش به تماشای دریا بنشینی و به موسیقی صدایش گوش کنی و از قهوه ی چشمانش بنوشی
و چه اعتیاد ترک ناشدنی ست این قهوه ی کم یاب چشمان دلبر
تو رفته ای ز کنارم ، کجا بگیرم نشانی ات؟
فدای ِ چشمان ِ قهوه ای و ابروان ِ کمانی ات
تو رفته ای به رسم ِِ گلی از خزان ِ دل
برو که بعد ِ من نبینی ، خیر از جوانی ات
پناه ِ خواب ِ تو بود ،شانه ی ِ خسته ام ولی
وای بعد از این بر تو و بی سرپناهی ات
تو و رویای ِ سواره مردی از دیار دور
کجای ِ قصه رسیده سواره مرد ِ زندگانی ات؟
تو همسفر ِ کاروان ِ بی وفایانی و من
چو یوسف ِ در چاه و زنگ ِ کاروانی ات
مرا ببخش با این همه نفرین و آه و سوز
اکنون نصیب کیست؟ آن همه نامهربانی ات
رازی نهان به تو گویم که عاشقت بودم
حالا تو بمان و آن همه رازهای ِ نهانی ات
با این که، حافظه ی خوبی ندارم
اما تورا یکی، خوب یادمه
زنی با چشمانی قهوه ای
و موهایی خرمایی
که هر دم صدا می زند مرا
آروم و دلبرانه
هر بار در فراسوی خیالم
به دنبال خود می کشاند
همانجا که تورا
گم کرده بودم
این قصه ی تلخ
سالهاست که مرا می کشد
به تاوان دلی که بی گدار
در اولین نگاه عاشقانه اش
همه ی دارو ندارش را
به دریای عشق زد
این حقیقت دارد
آن شروع بی پایانی تو در من . . . .
عکس نوشته جملات چشمان قهوه ای
تو را دوست می دارم به این بهانه که در ذهنم
قدم می زنی
شعر می سرایی
آهنگ های عشق را با ترانه امید می خوانی
و من به جهان طور دیگری نگاه می کنم
چشم قهوه ای من! من را آن گونه که می خواهی معنا کن
معنایی به نام عشق با پله هایی به نام دوست داشتن …
مهربان من!
چشمان قهوه ای رنگت مانند دو فانوس
در شب های تاریک تنهایی ام هستند
که راه رسیدن به قلبت را نشانم می دهند
ممنونم که هستی
In the depths of your brown eyes lies a mystery that I long to uncover. Every glance from you is a promise of love and a new adventure that awaits us
در اعماق چشمان قهوه ای تو، رازی نهفته است که مشتاقم آن را کشف کنم
هر نگاه تو وعده ای از عشق و ماجرای جدیدی است که در انتظار ماست
متن عاشقانه دختر چشم قهوه ای
Your brown eyes are like a warm, comforting embrace that I never want to leave. They tell stories of love and tenderness that make me feel safe and cherished
چشمان قهوه ای تو مانند آغوشی گرم و آرامش بخش است که هرگز نمی‌خواهم ترک کنم
این چشم ها داستان هایی از عشق و مهربانی می گویند
که به من احساس امنیت و ارزشمندی می دهد
There is a magic in your brown eyes that captivates my heart every time I look into them. It’s a spell of love that binds me to you, making me feel whole and complete
در چشمان قهوه ای تو جادویی وجود دارد که هر بار به آن ها نگاه می کنم
قلبم را تسخیر می‌کند. این افسون عشق است که
مرا به تو پیوند می دهد و احساس کامل و بی نقص بودن به من می بخشد
یک میز و دو نیمکت
به میزبانی تنها یک فنجان
تو قهوه بنوش و من محو تو
قهوه ای چشمانت را سر می کشم
عقلِ لا مذهب به حرفم گوش کن، عاشق نشو
این دو چشم قهوه ای، آن قدر هم معصوم نیست …
تو رفته ای ز کنارم، کجا بگیرم نشانی ات؟
فدای ِ چشمان ِ قهوه ای و ابروان ِ کمانی ات
تو رفته ای به رسم ِِ گلی از خزان ِ دل
برو که بعد ِ من نبینی ، خیر از جوانی ات
از پشت شیشه می نگرم به خیابان قهوه ای
لبریزم از نگاه جنوبی فنجان قهوه ای
نسکافه رنگ می زند این همه تاریخ سرد را
از کوپه تا پلاک قدیمی پیکان قهوه ای …
گیراتر از طلوع، جهان مرا رنگ می کند
جادوی گیسوان بلوطی و چشمان قهوه ای
شعر نو دختر چشم قهوه ای
دلبر چشم قهوه ای من …
درون چشمانت دنیایی از عشق و صمیمیت نهفته است
هر بار که به آن ها خیره می شوم
گویی خورشید در قلبم طلوع می کند
این نگاه توست که هر لحظه زندگی ام را از عشق لبریز می کند
چشمان قهوه ای ات همچون قهوه داغ و شیرینی است
که به روزهای سرد دلم گرما می بخشد
در عمق این نگاه
رازهای هزار و یک شب نهفته است
که هر بار با دیدنش
داستانی از عشق برایم نقل می کند
عزیزم!
در پناه چشمان قهوه ای تو
دنیا به مکانی زیباتر تبدیل می شود
نگاهت قلبت را آرام می کند
و به من امید و دلگرمی می بخشد
در کنار تو خوشبخت ترینم
تمام دنیایم زیر و رو می شود
از خود بی خود می شوم
وقتی که می بینم آن چشمان قهوه ای رنگت را …
چشمان قهوه ای تو
با جادوی خود قلبم را تسخیر کرده اند
خیره شدن در این چشم ها
مانند قدم زدن در باغی از گل های عطرآگین است
دوستت دارم
عشق من!
عشق با حضور تو معنا می شود
و در عمق چشمان قهوه ای رنگت رویاها به واقعیت بدل می شود
من در کنار تو در زیبایی ها غوطه ورم