دکلمه شب یلدا / چندین دکلمه قشنگ و ادبی برای شب یلدا

چندین دکلمه قشنگ و ادبی برای شب یلدا را در سایت ادبی روزانه برای شما دوستان قرار داده‌ایم. این اشعار زیبا را می‌توانید در دورهمی‌های خانوادگی دکلمه کرده و لذت ببرید. با ما باشید.

دکلمه شب یلدا / چندین دکلمه قشنگ و ادبی برای شب یلدا

دکلمه کوتاه شب یلدا

شب یلدا شب بزم و سرور است

شبی طولانی و غم‌ها به دور است

شباهنگام تا وقت سحرگاه

بساط خنده و شادی چه جوراست

شام آخر آذر است و شب اول دی

نمی‌دانم یلدایی که

با آمدنش شب و تاریکی اهریمنی دنیای ما را احاطه می‌کند

نحس و نامبارک بخوانم

یا که پیک شادی آور زایش خورشید را

نور اهورامزایی فردایمان بنامم

خدایا یلدا را چه زیبا پدید آورده‌ای

که بیاموزد ما را پیروزی با نور است و حق

هرچند مدت حضور تاریکی توهم دوام باطل را القا کند

بیایید امشب گذشته را به یلدا داده

و صبح فردا را آغاز زندگی دوباره

و پر از عشق اهورایی قرار دهیم

امشب آخرین دقیقه آذر ماه را ورق می‌زنیم

شب آغاز زمستان است

چراغ خانه‌ها هنوز روشن است و

خانه نشینان گرد آتش دوستی نشسته‌اند

همه گرد هم آمده‌ایم تا از روز‌های خوب خدا

سخن بگوئیم و به بهانه‌ طولانی‌ترین شب سال

فارغ از پیچ و خم‌های زندگی همدیگر را

به شنیدن خاطرات خوب میهمان کنیم

شب یلدا غروب پاییز نیست

طلوع زمستان نیست شب یلدا بهانه‌ای‌ست

برای غروب غم‌ها و طلوع شادی‌ها

دکلمه کوتاه شب یلدا

صدای تیک تاک ساعت می‌آید

زمان می‌گذرد

و یلدا دست‌های پاییز را در دستان زمستان می‌گذارد

امشب هر چه از روشنی و سرخی داریم برداریم

کنار هم بنشینیم و بگذاریم که دوستی‌ها

سدی باشند در برابر تاریکی‌ها

هر چه سرما و خستگی است

تا سحر از وجودمان رخت بربندد

امشب بیداری را پاس داریم

تا فردایی روشن راهی دراز باقی‌ست

متن طولانی برای دکلمه شب یلدا

بیا که شب یلدا می‌خواهم تا صبح برایت قصه بگویم

قصه از راز زندگی همان راز ساده‌ی کوچکی

که در میانه‌ی هزار راز پیچیده‌ی بزرگ کمرنگ و محو شد

بیا که شب یلدا می‌خواهم تا صبح برایت قصه بگویم

نه اشتباه نکن از قصه‌ی آن‌ها که کاخ‌های عظیم ساختند نخواهم گفت

از بنا‌های بزرگ و سقف‌های بلند و ستون‌های استوار

یا از قصه‌ی فاتحان سرزمین‌های دور

یا از قصه‌ی پهلوانان پیروز میدان‌ها

از هفت شهر عشق و از دنیای شیرین غزل

از لیلی‌ها و نازهایشان نخواهم گفت

همچنان که از مجنون‌ها و نیازشان

برایت از زندگی قصه خواهم گفت

همه‌ی قهرمان‌های داستان‌های کهن

زندگی را شباهنگام در لحظات ساده‌ای تجربه کرده اند

که پس از ساختن دیوار کاخ‌های بلند

لحظه‌ای کنار یکدیگر نشستند و حرف زدند

و پس از فتح سرزمین‌های دور

بر زمینی دراز کشیدند و به آسمان خیره شدند

و پس از وصال به معشوق

لحظه‌ای چشمانشان را بستند و نفسی عمیق کشیدند

در جستجوی راز زندگی نباش

لذت راستین زندگی در همین لحظه‌های کوتاه

خلاصه می‌شود نه در آن داستان‌های بلند

زندگی در تمام این لحظاتی که رازش را جستجو می‌کنی

آرام و بی صدا از کنار تو گذر می‌کند

پس بیا بازی را از آخر آغاز کنیم

با لحظه‌های شیرین کنار هم بودن

آن هندوانه را بیاور تا کنار هم باشیم

بگوییم و بشنویم و بخوانیم و بخندیم

زندگی چیزی بیش از این نیست

قرار نیست تو قهرمان قصه من باشی

برخیز و قهرمان رویا‌های خودت باش

امشب یلداست

شبی که پاییز، در هر ثانیه

از تو رد می‌شود و می‌گذرد

برگ‌های رقصان پاییز

از دور نظاره گر چشمانت هستند

و آرام می‌نگرند تا ببینند

چگونه برای‎شان دست تکان می‌دهی

خیلی تلاش نکن. پلک پاییز سنگین شده

و دارد در خواب زمستانی فرو می‎رود‌

می‌بینی، تنها همین چند دقیقه ناقابل

می‌تواند از یک شب عادی و همیشگی تو

یلدا بسازد؛ یادمان باشد با آمدن زمستان

مشعل باهم بودن را روشن بگذاریم

تا سردی فاصله‌ها به خانه‌ها راه نیابد

بوی یلدا را می‌شنوی

انتهای خیابان آذر است

باز هم قرار عاشقانه پاییز و زمستان

قراری طولانی به بلندای یک شب

شب عشق بازی برگ و برف

پاییز چمدان به دست ایستاده

عزم رفتن دارد

آسمان بغض کرده و می‌بارد

خدا هم می‌داند عروس فصل‌ها

چقدر دوست داشتنی ست

کاسه‌ای آب می‌ریزند پشت پای پاییز

پاییز‌ای آبستن روز‌های عاشقی

رفتنت بخیر و سفرت بی خطر

متن طولانی برای دکلمه شب یلدا

شب یلداست

شبی که در آن انار محبت دانه می‌شود

و سرخی عشق و عاطفه

نثار کاسه‌های لبریز از شوق ایرانیان می‌گردد

یلدا یعنی یادمان باشد که

زندگی آن قدر کوتاه است

که یک دقیقه بیشتر با هم بودن راباید جشن گرفت

یادمان باشد با آمدن زمستان

اجاق خاطره‌ها را روشن بگذاریم

تا دچار سردی فاصله‌ها نشویم.

یادمان باشد میوه سربسته حرف هامان را رو به روی هم می‌گذاریم

تا طعم شیرین دوستی را به کام زمستانی روزگار بچشانیم

بگذاریم هر چه تاریکی هست

هرچه سرما و خستگی هست

تا سحر از وجودمان رخت بربندد

بلندترین شب سال هم خورشید را ملاقات خواهد کرد

و این یعنی بوسه گرم خداوند بر صورت زندگی

حتی وقتی همه چیز یخ می‌زند

چه کسی می‌گوید تاریکی زیبا نیست

ما سال‌ها برای همین یک دقیقه تاریکی جشن می‌گیریم

ما برای همین یک دقیقه انار دانه می‌کنیم

هندوانه کنار می‌گذاریم

تشک پهن می‌کنیم؛ کرسی می‌گذاریم و

لحاف می‌اندازیم تا تنهاییمان جمع شود

تا تنهاییمان گرم شود و کنار عزیزانش تخمه بشکاند

و قاه قاه بخندد

این یک دقیقه تاریکی زیباست

اگر بهانه شود دیدن چشم‌های مادرت

اگر بهانه کنی فال را

که خیره خیره لذت ببری از نگاه پدر

که می‌دود روی سطر‌های حافظ

تمام این بهانه‌ها خوبند و مبارکند

اگر با هم باشیم

یلدا این یک دقیقه بیشتر مبارکتان که‌

می‌دانید غنیمت است با هم بودن

چه با بهانه چه بی بهانه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *