دیالوگ های پاتریک و باب اسفنجی؛ جملات بامزه پاتریک و باب اسفنجی

دیالوگ های پاتریک و باب اسفنجی را در این بخش از سایت ادبی روزانه برای شما دوستان قرار داده‌ایم. این دیالوگ‌های بامزه و جذاب قطعا دلنشین خواهند بود و شما می‌توانید در استوری یا کپشن از آن‌ها استفاده کنید.

دیالوگ های پاتریک و باب اسفنجی؛ جملات بامزه پاتریک و باب اسفنجی

درباره پاتریک و باب اسفنجی

پاتریک به عنوان یک ستاره دریایی صورتی تنبل، دارای اضافه وزن، به همراه یک شلوارک سبز رنگ دارای گل‌های بنفش و کندذهن است که در زیر صخره ای در شهر زیر آب بیکینی باتم در همسایگی آقای اختاپوس در موآی زندگی می‌کند. مهم‌ترین ویژگی شخصیت او عدم وجود عقل سلیم است، که بعضی اوقات او و بهترین دوستش باب اسفنجی شلوار مکعبی را به دردسر می‌اندازد. پاتریک بیکار است و یک متخصص خودشناسی در «هنر انجام هیچ کاری» است.

دیالوگ‌های بامزه پاتریک و باب اسفنجی

پاتریک: باب اومدم یخچالتو قرض بگیرم …

باب اسفنجی: مگه یخچال خودت چشه؟! …

پاتریک: خالیه

پاتریک: ﯾﻪ ﻫﻮﺍﭘﯿﻤﺎ ﺍﺯ ﺟﻨﺲ ﻃﻼ می‌خرم

باب اسفنجی: ﻫﻮﺍﭘﯿﻤﺎ ﺍﺯ ﺟﻨﺲ ﻃﻼ ﻧﻤﯿﺘﻮﻧﻪ ﭘﺮﻭﺍﺯ ﮐﻨﻪ

پاتریک: ﻣﺎ ﺩﯾﮕﻪ ﭘﻮﻟﺪﺍﺭﯾﻢ ﻗﻮﺍﻧﯿﻦ ﻓﯿﺰﯾﮏ ﺭﻭ ﻣﺎ ﺗﺎﺛﯿﺮ ﻧﺪﺍﺭﻩ!

موفقیت یعنی اینکه تلاش امروزت از دیروز بیشتر شده باشه

باب اسفنجی

پاتریک: دانش هیچ وقت نمیتونه جای دوستی رو بگیره.

ماهی: این عادلانه نیست!

پاتریک: زندگی هیچیش عادلانه نیست رفیق، سعی کن باهاش بسازی.

دیالوگ‌های بامزه پاتریک و باب اسفنجی

پاتریک: ﻫﯽ ﺑﺎﺏ ﺍﺳﻔﻨﺠﯽ ﻣﯿﺪﻭﻧﯽ ﭼﯽ ﺍﺯ ﺻﺪﺗﺎ ﻓﺤﺶ ﺑﺪﺗﺮﻩ؟

باب اسفنجی: ﻧﻪ ﭘﺎﺗﺮﯾﮏ، ﭼﯽ ﺍﺯ ﺻﺪﺗﺎ فحش ﺑﺪﺗﺮﻩ؟

پاتریک: ﺩویستا ﻓﺤﺶ.

پاتریک: گاهی باید به اعماق وجود خودت بری تا بتونی مشکلاتتو حل کنی.

بعضی از موقع‌ها، “نه” همون “آره” خودمونه.

پاتریک

خرچنگ: این هیولا میخواد بندازتمون تو روغن و ازمون چیپس درست کنه

پاتریک: آخ جون. اون وقت من میتونم خودمو بخورم.

باب اسفنجی: وقتی من نیستم تو معمولا چکار می‌کنی؟ …

پاتریک: صبر می‌کنم تا تو برگردی

زندگی مثل قوطی کره بادم زمینی می‌مونه؛ تا میای درشو باز کنی می‌بینی تموم شد رفت

پاتریک: ما بچه نیستیم.

باب اسفنجی: چشمات رو باز کن پاتریک؛ ما حباب بازی می‌کنیم، بستنی می‌خوریم، ما عاشق بادوم زمینی‌های گوگولی مگولی هستیم! تو اسم اینا رو چی می‌ذاری؟

باب اسفنجی: هیچ کسی نمی‌تونه کس دیگه‌ای رو عوض کنه، ولی می‌تونه دلیلی برای تغییر اون آدم باشه.

باب اسفنجی: هی پاتریک نباید بری یه جای دیگه خنگ بازی دربیاری؟

پاتریک: نه تا ساعت ۴.

اگه نمی‌تونم دوستت باشم، حداقل بذار یادگاری نگهت دارم.

پاتریک

باب اسفنجی : حدس بزن امروز چه روزیه؟

پاتریک : روزیه که باید اختاپوس رو اذیت کنیم

باب اسفنجی : نه احمق! امروز 15 امه

باب اسفنجی : ازت متنفرم پاتریک

پاتریک : من هم از تو متنفرم

باب اسفنجی : من از تو متنفرم

پاتریک : ازت متنفرم حتی اگه ازت متنفر نباشم

حتی اگر جای من بودی ازت متنفر بودم

دیالوگ‌های بامزه پاتریک و باب اسفنجی

پاتریک : اونا دارن به ما می خندن؟

باب اسفنجی : نه، پاتریک. کنار ما دارن می خندن

باب اسفنجی : پاتریک تو نابغه ای!

پاتریک : آره، خیلیا اینو میگن

باب اسفنجی : چی؟ بهت میگن نابغه؟

پاتریک : نه، میگن پاتریک

باب اسفنجی : وای پاتریک من نمی دانستم

که تو به زبان پرنده صحبت می کنی

پاتریک : نه باب اسفنجی این زبان ایتالیاییه

باب اسفنجی : تو حتی ناخن هم نداری

پاتریک : نمی توانم چیزی رو که می شنوم باور کنم

باب اسفنجی : چطور می تونی اینو بشنوی؟ تو حتی گوشم نداری!

باب اسفنجی : خوشحال باش اختاپوس

ممکن بود بدتر از این باشه

پاتریک : آره

ممکن بود کچل باشی و بینی بزرگی داشته باشی

پاتریک : ﻫﯽ ﺑﺎﺏ ﺍﺳﻔﻨﺠﯽ ﻣﯿﺪﻭﻧﯽ ﭼﯽ ﺍﺯ ﺻﺪﺗﺎ ﻓﺤﺶ ﺑﺪﺗﺮﻩ؟

باب اسفنجی : ﻧﻪ ﭘﺎﺗﺮﯾﮏ ﭼﯽ ﺍﺯ ﺻﺪﺗﺎ فحش ﺑﺪﺗﺮﻩ؟

پاتریک : ﺩویستا ﻓﺤﺶ

پاتریک:باب اسفنجی کجا میخوای بری؟

باب اسفنجی:میخوام برم مدرسه!

پاتریک: خب من تو تومو روز بدون تو چیکار کنم؟

باب اسفنجی: عاممم نمیدونم معمولا چیکار میکنی؟

پاتریک :صبر میکنم تا تو برگردی!

باب اسفنجی:هعی پاتریک چرا داری گریه میکنی؟

پاتریک:اخه صدای گریتو شنیدمو گریم گرفتتت! :)))

باب:مطمینی‌که‌میخوای‌هوش‌و‌زکاوتت‌رو‌کناربزاری‌و‌هنوز‌با‌من‌دوست‌باشی؟

پاتریک:اره‌،‌دوستی‌با‌تو‌بهتر‌از‌هوش‌و‌زکاوتمه.

آقای خرچنگ: امروز چیزی به جز دیروزِ فردا و فردای دیروز نیست

باب اسفنجی= هر ظربه ای که میخورم از سادگیمه

_ پاتریک= ساده نباش راه راه باش

باب اسفنجی: من زشتم و به هیچ دردی نمیخورم

پاتریک: چرا به درد می‌خوری . . . تو باعث می‌شی بقیه نسبت به خودشون حس بهتری داشته باشند.

دیالوگ‌های بامزه پاتریک و باب اسفنجی

این فقط یک یادآوری بی رحمانه است که من مجرد هستم و احتمالاً برای همیشه همان طور باقی خواهم ماند.

باب اسفنجی

می‌دونی من احساس می‌کنم که بهتر شدم، اما یادم نمیاد که اصلا چرا ناراحت بودم!

پاتریک: باب اسفنجی

باب اسفنجی: بله پاتریک!

پاتریک: چرا یکشنبه به دوشنبه اینقدر نزدیکه و ما نمیتونیم کاری بکنیم، ولی دوشنبه تا یکشنبه خیلی دوره و من از بیکاری حوصلم سر میره!

باب اسفنجی: امروز ﭼﻪ ﺭﻭﺯیه؟

پاتریک: ﺍﻣﺮﻭﺯ

باب اسفنجی: ﺍﻭﻩ … ﺭﻭﺯ ﻣﻮﺭﺩ ﻋﻼﻗﻪ ﺍﻡ!

من سال‌هاست بیدار می‌شم، می‌خورم، می‌خوابم، حس می‌کنم به استراحت نیاز دارم.

پاتریک

پلانکتون: این دلقک (پاتریک) دقیقا چه فایده‌ای برای تیممون داره؟

باب اسفنجی: وفاداره پلانکتون

بختاپوس: مردم وقتی میخوان باهوش به نظر برسن بلند حرف می‌زنن.

خبرنگار: قبل از هرچیز ضمن تبریک، برای شروع چه حرفی دارید که بزنید؟

آقای خرچنگ: سلام من پول دوس دارم

خبرنگار: چه چیزی باعث شد که رستوران دومتون رو اونم درست کنار شعبه اولتون بسازید

آقای خرچنگ: مایه تیله

باب اسفنجی: ﭘﺎﺗﺮﯾﮏ ﺻﺪﺍﻡ ﺭﻭ ﻣﯽ ﺷﻨﻮﯼ؟

پاتریک: ﻧﻪ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺧﯿﻠﯽ ﺗﺎﺭﯾﮑﻪ

باب اسفنجی: به قول آقای خرچنگ هرچه زود‌تر باید برم

پاتریک: چه موقع‌هایی اینو میگه؟

باب اسفنجی: موقعی که می‌خواد بره دستشویی!

آقای خرچنگ: تو اخراجی پاتریک

پاتریک: اما اقای خرچنگ من برای شما کار نمی‌کنم که!

آقای خرچنگ: خوب از الان استخدامی

پاتریک: واقعا!

آقای خرچنگ: حالا اخراجی …

باب اسفنجی: اگر تو خودتو قبول داشته باشی و کمی حقه بازی کنی، همه‌ رویاهات به حقیقت تبدیل می‌شن.

ﺣﯿﻒ ﮐﻪ ﺑﺎﺏ ﺍﺳﻔﻨﺠﯽ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﻧﯿﺴﺖ ﺗﺎ ﺍﺯ ﻧﺒﻮﺩﻥ ﺧﻮﺩﺵ ﻟﺬﺕ ﺑﺒﺮﻩ!

ﺑُﺨﺘﺎﭘﻮﺱ

دیالوگ‌های بامزه پاتریک و باب اسفنجی

باب اسفنجی: بیاید بریم سراغ اختاپوس، بعدشم با هم می‌ریم شکار عروس دریایی.

پاتریک: اما اون که مارو دوس نداره.

باب اسفنجی: دوستمون داره، اما خودشم هنوز نمی‌دونه.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *