در این قسمت از سایت ادبی روزانه چندین شعر و متن عشق ممنوعه را برای شما دوستان قرار دادهایم. این متون زیبا، احساسی و غمگین درباره عشقهای شکست خورده و ممنوعه هستند که قطعا مورد پسند دل شکستهها خواهند بود. با ما باشید.
چندین متن و شعر عشق ممنوعه
شاید خدا هم روزی عاشق شد ….
دوست دارم به عشقش نرسد
حالش دیدن دارد…
سراغ مرا هیچکس نمیگیرد !!
مگز که نیمه شبی ،غصه ای ،غمی ، چیزی .
.
.
.
وقتی دلت یه جایی گیر میکنه …
همه ی زندگیت رو نخ کش میکنه.
رنگ سفید مهره ی دست من
اسب و رخ و پیاده ی میدان .. کاش تو
صد بیت ..نه هزار .. نه ،که شعر من
حجمش شده برابر دیوان و کاش تو ..
.
.
.
هر دل که غم هجران کشد کنعان است
پیراهن تو کجاست ، من یعغوبم
چقدر بد است آدم واسه مهم ترین آدم زندگیش مهم نباشه
.
.
.
.
.
کلا آدما عاشق کسایی میشن که نمیتونن داشته باشنشون
کاش میدانستی که ..
شادی ات … دنیای من است ……
و اندوهت ویرانی لحظه هایم ….
و هیچ نمیدانی که چگونه در خنده هایت به اوج میرسم .
اما
کاش … فقط ای کاش میتوانستم نشانت دهم که دانسته یا نداسته بیادتم .
به احمقانه ترین شکل ممکن دلتنگ کسی هستم
که هیچ خیابانی را با او قدم نزدم
اما او در تمام خاطرات من راه می رود !!
جملات عشق ممنوعه
شبی دیوانه وار از سد دستانت گذر کردم
از این کابوس تنهایی به هر راهی حذر کردم
تو حیران تر در آغوشم گرفتی تا بدانی من
همانم کز دو چشم تر به چشمانت نظر کردم
چنان بیخود شدم از من شدی تن پوش آغوشم
بر این غم زار دلتنگی چه بی پروا خطر کردم
سکوتت را شکستم من تو فریادم زدی آخر
بر این آلام بی در مان چو دارویی اثر کردم
هزاران غم بسویت آمد و در سینه منحل شد
چه دانستی که من هر ارزویم را سپر کردم
از این شبها چه میدانی ؟؟؟ غزل .. رویا .. پریشانی
تو در خوابی و من دیوانه وار شب را سحر کردم
رزمی است بی پایان در این شب های تنهایی
نفس گر لحظه ای جاریست خدا داند هنر کردم
تو رو از دور دلم دید اما نمیدونست چه سرابی دیده
من دیوونه چه میدونستم زندگیم برام چه خوابی دیده
نمیدونی نمیدونی ای عشق کسی که جوونیشو ریخته به پات
واسه اینکه تو رو از دست نده چه عذابی چه عذابی دیده
آه ای دل مغموم آروم باش آروم
ای حال نامعلوم آروم باش آروم
تو با قلب ویرانه ی من چه کردی
ببین عشق دیوانه ی من چه کردی
در ابریشم عادت آسوده بودم
تو با بالِ پروانه ی من چه کردی
ننوشیده از جام چشم تو مستم
خمار است میخانه ی من، چه کردی؟
مگر لایق تکیه دادن نبودم
تو با حسرتِ شانه ی من چه کردی؟
مرا خسته کردی و خود خسته رفتی
سفر کرده با خانه ی من چه کردی؟
جهان من از گریه است خیسِ باران
تو با سَقف کاشانه ی من چه کردی؟
تو را من زهر شیرین خوانم ای عشق،
که نامی خوشتر از اینت ندانم.
وگر – هر لحظه – رنگی تازه گیری،
به غیر از زهر شیرینت نخوانم.
تو زهری، زهر گرم سینهسوزی،
تو شیرینی، که شور هستی از توست.
شراب جام خورشیدی، که جان را
نشاط از تو، غم از تو، مستی از توست.
بسی گفتند: – «دل از عشق برگیر!
که: نیرنگ است و افسون است و جادوست!»
ولی ما دل به او بستیم و دیدیم
که او زهر است، اما … نوشداروست!
متن های سنگین ممنوعه
مثل گیسویی که باد آن را پریشان میکند
هر دلی را روزگاری عشق ویران میکند
ناگهان میآید و در سینه میلرزد دلم
هرچه جز یاد تو را با خاک یکسان میکند
با من از این هم دلت بیاعتناتر خواست، باش!
موج را برخورد صخره کِی پشیمان میکند؟
مثل مادر، عاشق از روز ازل حسرتکِش است
هرکسی او را به زخمی تازه مهمان میکند
اشک میفهمد غم افتادهای مثل مرا
چشم تو از این خیانتها فراوان میکند
عاشقان در زندگی دنبال مرهم نیستند
درد بیدرمانشان را مرگ درمان میکند
هوا سرد است
من از عشق لبریزم
چنان گرمم
چنان با یاد تو در خویش سرگرمم
که رفت روزها و لحظهها از خاطرم رفته است
هوا سرد است اما من
به شور و شوق دلگرمم
چه فرقی میکند فصل بهاران یا زمستان است؟
تو را هر شب درون خواب میبینم..
تمام دستههای نرگس دیماه را در راه میچینم
و وقتی از میان کوچه میآیی
و وقتی قامتت را در زلال اشک میبینم
به خود آرام میگویم:
دوباره خواب میبینم!
دوباره وعدهی دیدارمان در خواب شب باشد
بیا..
من دستههای نرگس دی ماه را در راه میچینم.
من با همهی درد جهان ساختم اما
با درد تو هر ثانیه در حال نبردم
تو دور شدی از من و با این همه یک عمر
من غیر تو حتا به کسی فکر نکردم
من خسته تن از این همه تاوان جدایی
ای بیخبر از حال من امروز کجایی
من صبر نکردم که به این روز بیفتم
انقدر نگو صبر کنم تا تو بیایی
ای دوست کجایی؟
انقدر که راحت به خودم سخت گرفتم
از عشق شده باور من درد کشیدن
گیرم همه آیندهی من پاک شد از تو
با خاطرههای تو چه باید بکنم من
من خستهام از این همه تاوان جدایی
ای بیخبر از حال من امروز کجایی
من صبر نکردم که به این روز بیفتم
انقدر نگو صبر کنم تا تو بیایی
ای دوست کجایی؟
چقدر دوست دارم،دوست داشتنت را…
دوست داشتن تویی که ممنوع ترینی برای من!
چقدر دلم هوایت را دارد…
هوای تویی که حق نفس کشیدن در هوایت را ندارم!
چقدر آرامش میدهی به من…
تویی که حق ارامش گرفتن از وجودت را ندارم!
چقدر زیبا نوازش میکنی روحم را
و چقدر خوب است بودنت!
به یادت و برایت نوشتن زیباست
بخوان و دم نزن
میخواهمت…میخواهمت
میدانم که میدانی!
اشعار ممنوعه عاشقانه
اگر اجازه دهد این گناه یک طرفه
به خیر می گذرد اشتباه یک طرفه !
میان قلب من و تو دو راه موجود است
برای عشق و محبت ، دو راه یک طرفه
امان ز دست تو و خنده های شیرینت
امان ز دست تو و این سلاح یک طرفه
نگاه می کنی و من دوباره می فهمم
که غرق گشته دلم در نگاه یک طرفه
بلند می شوی و چون به خنده می گذری
بلند می شود از سینه آه یک طرفه
گناه کرده ام از خنده ات غزل گفتم
به خیز بگذرد این اشتباه یک طرفه.
شاید فردا…
تمامِ آغوش ها را ممنوعه اعلام کنند!
بیا تا جریمه نشده ایم…
سیر ببوسمت……
تو دقیقا همون نقطه ضعف منی
که دست گذاشتن هرکی روت ممنوعه!️
اولین باری که بوسیدمش ،
فهمیدم حق با مادرم حَوا بوده !
گاهی بعضی ممنوعه ها ارزشِ رانده شدن از بهشت را هم دارند……
کاش ممنوعه نبودی
آن وقت
آنقدر سیر در آغوش میکشیدمت…
که یادم برود دوری ،
که یادم برود نیستی ،
تو نمیدانی اما فاصله میتواند
از هر مخدری کُشنده تر باشد……
احساس من به تو
نه شبیه بوسهای ممنوعه است
نه پرندهای آزاد
و نه بوتهای محتاج به خاک
احساس من به تو
شبیه آرزویی برآورده است
شبیه پیچکی بیتاب که تا خدا میرود…