شعر در مورد جشن خودکار (متن و جملات ویژه جشن خودکار دانش آموزان)

در این بخش از سایت روزانه چندین شعر در مورد جشن خودکار را برای شما دوستان قرار داده‌ایم. جشن خودکار با یک مراسم رسمی و نمادین آغاز می‌شود که در آن دانش‌آموزان با خودکار آشنا می‌شوند. این مراسم معمولاً شامل سخنرانی‌های کوتاه از سوی معلمان و مسئولین مدرسه است که اهمیت و نمادین بودن این تغییر را توضیح می‌دهند.

شعر در مورد جشن خودکار (متن و جملات ویژه جشن خودکار دانش آموزان)

اشعار مناسبتی جشن خودکار

آقا اجازه هست:با مداد بنویسم؟

خودکارم،

راشیتیسم گرفته!

ساچمه اش ورم کرده

میله اش سیاه شده و

پوسته اش، زرد!؟…

خودکارم را،

به درمانگاه غیر انتفاعی

منتقل کنید!؟

مداد خوب و نازم

از تو که بی نیازم

خسته شد ی عزیزم

تویی مهرم رازم

بدان که هر محصل

قدر تو رو می دونه

سه سال زحمت کشیدی

چه سختی ها که دیدی

برای درس و مشقم

کارو به جون خریدی

دیگه نمی تراشم

تورا ای مهربانم

خودکار یار جدیده

بابام اونو خریده

از حالا تا همیشه

بدون اون نمی شه

یه روز جشن مداد بود

امروز هم جشن خودکار

یه روز جشن مداد بود

امروز هم جشن خودکار

مدادخوب ونازم ازتوکه بی نیازم

خسته شدی عزیزم تویی محرم رازم

بدان که هرمحصل قدرتورومیدونه

چندسال زحمت کشیدی

چه سختی هاکه دیدی

برای درس ومشقم

کاروبه جون خریدی

اشعار مناسبتی جشن خودکار

شعر کوتاه درباره ی جشن خودکار

دیگه نمی تراشم

تورا ای مهربانم

خودکاریارجدیدم

بابام اونوخریده

ازحالاتاهمیشه

بدون اون نمیشه

یه روزجشن مدادبود

امروزهم جشن خودکار

خودکار آبی

تنها خورشیدی

که برف

کاغذهای سفید دفترم را

آب می کند

حتی

در این فصل یخ بسته ی خزان

گویی سر به خانه رسیدن ندارد این

زاغ سیاه قصه تکرار خسته ام

با خون خود نوشته ام اینبار قصه را

از کهنگی آبی خودکار خسته ام …

ترد و تازه مثل بوی تند کاغذهای کاهی

فس‌فس خودکار بیکی می‌نویسد از تو گاهی

صبر ایوبی ندارد می‌نویسد تند و سنگین

از جدالی ناگزیر از ماجرای تنگ و ماهی

به من مینگرد از دور

آن خودکار پر اسرار

سلامم می کند شاید

خطابم میکند انگار

گمانم حرف ها دارد

که من بر ورقش آرم

گمانم رازها دارد

که پنهان نقش بنگارم

خودکار خوش نویسم پیش مداد رئیسم

نوشته ام پاک نمیشه سیاه مثل خاک نمیشه

پاک نکن و فوت نکن من توپ نیستم شوت نکن

خوش خط و خوانا بنویس محکم و مانا بنویس

فکر نکنی مدادم نمی روی زیادم

محکم و سفته دهنم تراش کنی می شکنم

از این به بعد با توام چه در شادی چه در غم

بیا و ترکم نکن می شکنم خم نکن

دکتر بشی یا قاضی با تو هستم تو بازی

با هم می ریم به بالا خوب بنویس د یالا

بازهم شادی اومده

بچه های خوب و تک

همه با هم یک صدا

جشن خودکار مبارک

متن و شعر جشن خودکار کلاس سوم و چهارم ابتدایی

شعر کوتاه درباره ی جشن خودکار

شعر زیبا درباره ی جشن خودکار

این آقا خودکاره دوست جدید ماعه

میاد تو دفتر من یاد میده به شماها

نوشتن چه شیرینه

سلام سلام بچه ها یه خبر خوش دارم

امروز داریم یک جشن یک جشن خوب و زیبا

امروز داریم یک جشن به نام جشن خودکار

از امروز شماها می نویسید با خودکار

مداد خوب و نازم از تو که بی نیازم

خسته شدی عزیزم تویی محرم رازم

بدان که هر محصل قدر تو رو می دونه

چند سال زحمت کشیدی

چه سختی ها که دیدی

برای درس و مشقم

کار و به جون خریدی

دیگه نمی تراشم

تو را ای مهربانم

خودکار یار جدیدم

بابام اونو خریده

از حالا تا همیشه

بدون اون نمیشه

یه روز جشن مداد بود

امروز هم جشن خودکار

تا کلاس سوم ای همراه من

ای مداد تازه یا کوتاه من

با تو گشتم من نوشتن را بلد

کاش مقامت را خدا بالا برد

تو همیشه ارجمندی پیش من

آشنایی مثل قوم و خویش من

سال اول خیلی فصل کار بود

گر نبودی یار کارم زار بود

هی تراشیدم نوشتم با تو آب

تا شدم من با سواد ای یار ناب

پاک کن بود و تو بودی و تراش

سال های سال با من در تلاش

دوستانی ناز بودیم بی کلک

جهل را باهم رساندیم تا درک

هم نوشتم با تو املا هم حساب

هم نوشتم توی دفتر هم کتاب

زیر املا و حساب آخرین

خانوم خوبم نوشت صدآفرین

حال دیگر می رسد خودکار من

می شود کم با تو دیگر کار من

پس خداحافظ مداد ناز من

همره زحمت کش و همراز من

شعر زیبا درباره ی جشن خودکار

پسر / دختر تلاشگرم حال که با تلاش و همت خودت

موفق به نوشتن خطی زیبا شدی

خوشحالم و تبریک میگم

تو توانایی زیبا نوشتن رو داری

پس از امروز می توانی با خودکار به

نوشته ات جلوه بیشتری بدی

شعر درباره جشن خودکار

سلام سلام بچه ها یه خبر خوش دارم

امروز داریم یک جشن یک جشن خوب و زیبا

امروز داریم یک جشن به نام جشن خودکار

از امروز شماها می نویسید با خودکار

چه دردی داشت

خودکار آقا معلم

لای انگشتام

وقتی که سرمشق دیروز رو

امروز فراموش کرده بودم بنویسم.

خودکار،

از جدایی ها گفت

از دورویی پژمرد

از جدایی مرد!

از سیاهی تب کرد

از تباهی نالید!

از غم، جوهرش را می خورد!

خودکار،

خوب کار می کرد

بی آنکه به او می گفتند

بی آنکه از او می خواستند

از روی شرف می خندید

تا آنکه رمق هایش مرد! …

زیراملاء وحساب آخرین

خانوم خوبم نوشت صدآفرین

حال دیگرمی رسد خودکارمن

می شودکم باتو دیگر کارمن

پس خدا حافظ مداد نازمن

همره زحمت کش وهمرازمن

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *