پاییز زیباست و عکسهای پاییزی با کوله باری از خاطره، از آن زیباتر. در این بخش از سایت ادبی و هنری روزانه چندین شعر و متن زیبای پاییزی برای عکس خود را برای شما دوستان قرار دادهایم. پس اگر در این فصل زیبا از خود عکس گرفته و دنبال کپشن مناسبی هستید، در ادامه با ما باشید.
چندین شعر و متن پاییزی برای کپشن
فهرست مطالب
میگما بزرگوار! پاییزم اومد. شما نمیخوای بیای؟ پس با کی شجریان گوش بدیم، چایی سر بکشیم، بافت و بارونی بپوشیم و ها کنیم تو دست و بالمون. ای بابا ای بابا.. پاشو بیا دیگه. مگه چند تا پاییز دیگه زنده ایم؟️
پاییز قشنگه ها ولی یه غمی داره که تو هیچ فصل دیگه ای نیست.️
پاییز که میرسد، هجوم خاطرات تلخ گذشته هم شروع میشود… بیچاره دلهایمان… 🍂🍁
میشنوی آرامِ من من ؟ پاییز تمام شهر را عاشق و معشوق کرد . زمستان که برسد دست هایشان یخ میزند ، سردشان میشود و به خانه هایشان بر میگردند .️ .
من از پاییز بیزارم و از غروب پاییز بیزارتر آری من از کوتاهی روز غمگینم من از صدای برگ هایی که در زیر پای عابران جان می دهند از رنگ رخساره پریده ی برگ های بی گناه از عریانی درختان متنفرم پاییز هزار رنگ دارد و آن هزار رنگ یک رنگ است و آن مرگ است️
پر پرواز ندارم خوشا رها کردن و رفتن…🍂 ‘احمد شاملو’ ️
‘نیازدارم’بهمخلوطیازبویبارانوجنگل شیرکاکاعویداغ،نسیمخٓنک بویمِهو🍃🦦 سِتارِهکوچولو؛️
از من نپرس حکایت، که این حکایت نگفتنیست. قدم بگذار بر جادهٔ پاییز، که پاییز به تو می آموزد به هوای بهار نباش، که بهار همان پاییز توست. بهار لحظهایست و رفتنی؛ اما پاییز غمگین و ماندنی.️
از پاییز گله نکن، برگ های درخت خود بی وفایند…. 🍂
مثل درخت باش که در تهاجم پاییز و زمستان هرچقدر هم که برگ هایش را از دست بدهد باز هم روح زندگی را برای بهار نگه می دارد! ️
و ما عاشقانه ای را
رقم خواهیم زد
که کل شاعران شهر
دیدشان به پاییز عوض شود…
با من باش
از این پاییز تا همیشه…
کاش چون پاییز بودم
کاش چون پاییز خاموش و ملال انگیز بودم
برگهای آرزوهایم
یکایک زرد میشد
آفتاب دیدگانم سرد میشد
آسمان سینهام پردرد میشد
ناگهان توفان اندوهی به جانم چنگ میزد
اشکهایم همچو باران
دامنم را رنگ میزد
و شاید پاییز حکایت عشق زنجیروار برگ هاست
هرکدام به خاطر دیگری خودشان را به زمین می اندازند
و صدای خشخش خرد شدنشان در زیر پای ما
آخرین پچ پچ های دوستت دارم است
دیگه جز پاییزت نمونده برام فصلی🖤-:)
پاییز هم رفت و باز هم ندیدمت ، پاییز تموم شد و من مهر و آبان و آذر رو به امید دیدن تو گذروندم ، باز هم نتونستم ببینمت …
عکس نوشته پاییزی
فصلی در راه است
با اشک هایی که
هنوز بر گونه ی خیابان نیفتاده
خشک می شوند!
و عشق
پنهانی ترین
رازِ پاییز است
پاییز همان دختر زیبایی است که گیسوان طلایی اش را در میان باد رها کرده و رایحه عطرش بوی نارنج در هوا پخش می کند️•️•️️
هوا سرد و بارونیه الان وقتشه وقتشه بوت و هودیمو بپوشم باید بزنم بیرون باید تو همین تاریکی و سکوت شب بزنم بیرون مدت ها منتظرش بودم منتظرِ یه شبِ سردِ بارونی باید بزنم بیرون ، برای قدم زدن شاید بگی قدم زدن که منتظرِ بارون موندن نمیخواد ولی نه ، باور کن قدم زدن تو هوای سردِ پاییز بین خیابونای خلوت و سوت و کور یه چیز دیگست…(:
‘پـاییز،ازکـجا بـداند . . . !’ هـربارچـندبـرگازدستمـےدهد و من ، چـطور بـگویم کـه . . . چـــه قــــدر دوســتت دارم
پاییز ، زمستانی است ؛ که تب کرده ! تابستانی است ؛ که لرز کرده ! بغضی است ؛ که رسوب کرده ! حرفی است ؛ که سکوت کرده ! من ، سکوت رسوب کرده در تب و لرز پاییز را میپرستم ! ”️
هرچند که ویران شدهء پاییزیم هرچند که از غصه و غم لبریزیم سوگند به برگ برگ افتاده به خاک یک روز دوباره سبز برمیخیزیم… ️
پاییزو… هــزار مدل میشه تعریف کرد ولی! به نظر من ↓ -پاییز | همون فصلیه که… 「لباس گرممو در میارم میدم دلبر میپوشه، بامزه تر شه…
پاییز بهونست، برگها از درخت خسته شدن:)️
جملات استوری و کپشن پاییزی
پاییز را دوست دارم
چون فصل مهربانی است
اصلا آنقدر مهربان است که با مهر می آید
با باران می ماند
با آذر می رود
جنگل های قرمز و زرد و نارنجی
بارش باران های پی در پی، غرش ابرهای سیاه
پاییز را دوست دارم…
ﭘﺎﯾﯿﺰ، ﺯﻣﺴﺘﺎﻧﯽ ﺍﺳﺖ؛ ﮐﻪ ﺗﺐ ﮐﺮﺩﻩ!
ﺗﺎﺑﺴﺘﺎﻧﯽ ﺍﺳﺖ؛ ﮐﻪ ﻟﺮﺯ ﮐﺮﺩﻩ!
ﺑﻐﻀﯽ ﺍﺳﺖ؛ ﮐﻪ ﺭﺳﻮﺏ ﮐﺮﺩﻩ! ﺣﺮﻓﯽ ﺍﺳﺖ؛
ﮐﻪ ﺳﮑﻮﺕ ﮐﺮﺩﻩ !
ﻣﻦ، ﺳﮑﻮﺕ ﺭﺳﻮﺏ ﮐﺮﺩﻩ ﺩﺭ ﺗﺐ ﻭ ﻟﺮﺯ ﭘﺎﯾﯿﺰ ﺭﺍ ﻣﯿﭙﺮﺳﺘﻢ! ﭘﺎﯾﯿﺰ ، ﻋﺮﻭﺱ ﺗﻤﺎﻡ ﻓﺼﻞ ﻫﺎﯼ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ
«پاییز پشت پنجره
استوار ایستاده است
مرا نظاره میکند
که چرا من
هنوز جهان را ترک نکردهام
من که قلبِ فرسوده دارم.»
فصلِ برگ ریزان است….
فصلِ پاییز، فصلِ محبوبِ تو
اشک ریزان است….
چشمِ من،چشمی که بود مجذوبِ تو
از بس که خدا عاشق نقاشی بود
هر فصل به روی بوم ، یک چیز کشید
یک بار ولی گمان کنم شاعر شد
یک گوشه ی دنج رفت و پاییز کشید…
متن پاییزی برای عکس خودم
پاییز را باید
با چشم های ” تو ” نگاه کرد !
وگرنه برای من
دیگر عاشقانه نیست
این رنگ های پژمرده ی خیابان ها
باز هم پاییز رسید و بازار شعرهای عاشقانه گرم شد
فصل دلدادگیها
فصل برگ ریز هزار رنگ
فصل نیمکت های چوبی نم گرفته
پاییز که آمد
با نخستین فرود برگ
می گویمت از عشق و جلوه های رنگینش
به جز تو با کسی
قسمت نخواهم کرد
خیابان گردیِ پاییزی ام را…
نه بهار با هیچ اردیبهشتی،
نه تابستان با هیچ شهریوری
نه زمستان با هیچ اسفندی،
اندازه پاییز به مذاق دلها خوش نمیآید.
پائیز مهری دارد،
که بر دل هر آدمی مینشیند …
آخر هفته تون زیبـا 🍁
پاییز میتوانست شعری باشد
با دست خط من
روی دامن بلندِ گُلدارت
یا شبیه یک نقاشی
از زنی شبیه تو با موهای بلوند
روی پرده ی نارنجی اتاقم
پاییز می توانست تماشای کازابلانکا باشد
کنار هم ؛ در شبی یلدایی
یا خواندن کتابی در دستهای تو
پُر از عاشقانه هایی که بلند بلند خواندیم
درست شبیه نامه های پدر ؛ برای آیدایش….
می بینی !
شعر،نقاشی،فیلم و کتاب…
ترکیبی بی نظیر؛ همراه با موسیقی نگاه تو….
و هر آنچه که تو دوست داری
اما من قانعم !
برای من از تمام پاییز، داشتن یک خاطره کافیست
گرمم میکند تا ته زمستان
تا رویش سبز دوباره ی بنفشه ها
آنجا که یاد تو
همچون شراب مست میکند مرا
زمین فصاحت برگ چنار را
به باد خستهی پاییز میسپرد
هوا ترنم سودایی شکفتن را
ز نبض بیتپش خاک میگرفت
غروب حرف خودش را
به گوش جنگل خاموش گفته بود
و شیروانی لال،
میان دودهی افشان شب شبح میشد.
میان درهم هذیان من دو شعلهی سبز
نشست.
به روی شیشه تار
ملال پرده شکست
و از حقیقت اشیا بوی شک برخاست
و با حقیقت اشیا بوی او پیوست
بیا تا روزهای خوبمان را
تثبیت کنیم
در حافظه ی خیس پاییز
آنگاه که حتی
برگ های زرد پاییزی هم
به سرعت فراموش می شوند
ما در خاطرات پاییز می مانیم
هنوز خاطرت هست عشق من؟!
آن روز را…
که روی برگهای پاییزی
زیر باران
دست در دست هم
قدم زدیم..