متن زمستانی گنگ در روزانه آماده شده است. متنهای زمستانی گنگ (یا کپشنها و جملات سنگین و خفن با تم زمستانی) در شبکههای اجتماعی مانند اینستاگرام، تلگرام و توییتر (X) بسیار محبوب هستند. این متنها ترکیبی از حس و حال سرد و عمیق زمستان (برف، سرما، تنهایی یا آرامش برفی) با سبک “گنگ” هستند – یعنی جملات کوتاه، سنگین، انگیزشی، خاص و گاهی مرموز که نشاندهنده شخصیت قوی، مستقل و جذاب (معمولاً در فرهنگ جوانان و رپ/هیپهاپ فارسی) است.

جملات گنگ زمستانی
زمستون سردِ شهرو سفید کرده، اما من هنوز تو کوچهها قدم میزنم، ردپاهای من محو نمیشن، همه میدونن کی اومده و کی رفته. برف فقط پردهست، من اصلیترین سایه این خیابونا.
باد زمستونی میپیچه و میگه هرکی بخواد بمونه، باید خفن باشه. من گَنگم، من نمیلرزم، حتی وقتی برف روی سرم میریزه، باز ثابت قدمم.
سردی زمستون دست و پای خیلیا رو میشکنه، اما من قویم. هر قدمم صدای گَنگی میده، هر نفس من خط و نشونیه.
شهر پر از مه و برفِ گنگ، ولی من مثل آتیشم. هیچ چیزی نمیتونه مسیرم رو خاموش کنه، نه سرما، نه سکوت، نه سایهها.
زمستون اومده تا خونهها و خیابونا رو سفید کنه، ولی من هنوز وسط خیابونم، خفن، گَنگ، با نگاه سرد و بدون ترس.
هر برف که میریزه روی شیشه، یادم میاره من گَنگم، هرچی سردتر، من محکمتر، هرچی مهآلودتر، من واضحتر.
کوچهها خالیه، برف میباره، سکوت سنگینِ زمستون، اما من وسطش گَنگ ایستادم، خط و نشون میدم، همه نگاه میکنن و سکوت میکنن.
زمستون یه پوششِ سفید، یه نقاب گَنگ، اما من واقعیم، وسط مه و سرما، ثابت قدم و شاخ، هیچ چیزی نمیتونه منو متوقف کنه.
ردپاهای من روی برف مثل امضای گَنگِ یه سلطان خیابونهاست. هر قدمم حکایت قدرت و خفن بودن میکنه.
سردی هوا یه تهدید نیست، یه چالش گَنگه. هر چی باد و برف بیشتر، من خفنتر و محکمتر میمونم.
مه خیابونا رو پر کرده، برف مثل هجوم دشمن، ولی من وسطش گَنگ و شاخ ایستادم، هیچ سایهای نمیتونه منو بپوشونه.
زمستون هیچی رو پنهان نمیکنه، فقط واقعیات گَنگو آشکار میکنه. من یکی از همونا هستم، خفن و بیتزلزل.
شهر پر از سکوته، برف میریزه، ولی نگاه من گَنگه، هر کی نزدیک میشه، میفهمه اینجا سلطان کیه.
سرمای زمستون یه نشونهست، برای اینکه فقط قویها پابرجا بمونن. من پابرجام، گَنگ، خفن، بدون ترس.
کوچهها سفید و سرد، مردم خسته، ولی من وسط برف میرم، ردپا میذارم، همه میفهمن کی حاکمه گَنگ خیابونها.
زمستون سرماش مثل دشمنه، اما من با هر نفس گَنگتر و شاختر میشم. برف فقط یه پردهست برای نمایش قدرت من.
مه روی خیابونا سنگینی میکنه، ولی من گَنگم، شاخم، مثل سایهای که هیچ چیزی نمیتونه نابودش کنه.
سکوت زمستون صدای منو بیشتر میکنه، هر قدم گَنگ، هر نگاه خفن، همه میفهمن چه کسی سلطانه.
زمستون سخت و سرد، ولی من سختتر و گَنگترم، برف و باد نمیتونن قدمامو متوقف کنن.
رد پاها روی برف موقتیه، ولی قدرت گَنگ من دائمیه. هر قدم، هر نفس، خط و نشون واقعی میده.

برف میریزه و خیابونا رو سفید میکنه، اما من وسطش خفن و گَنگ ایستادم، بدون ترس، بدون شک.
هوای سرد زمستون فقط نشونهایه که فقط گَنگا پابرجا میمونن. من یکی از همونام، شاخ و بیتزلزل.
سایهها میان، مه میره، ولی من گَنگم، ردپاهای من حرف میزنن، همه میفهمن کی سلطانه.
زمستون همه چیزو آروم کرده، ولی من وسط برف، خفن، گَنگ و شاخ، داستانم رو مینویسم.
باد زمستونی میپیچه، برف میریزه، ولی من گَنگم، وسط سکوت، هر حرکت من خط و نشونهایه.
سردی هوا یه امتحانه، من قبول شدم. گَنگ، شاخ، بیتزلزل، رد پاها روی برف حکایت قدرت منه.
مه خیابونا رو پر کرده، ولی من وسطش گَنگ، خفن و سرسخت ایستادم. هر کی نزدیک میشه، قدرتو میبینه.
زمستون یه پردهس، ولی من پشت پرده گَنگم، شاخم، همه چیزو میبینم و هیچ کس نمیتونه جلو بم.
عکس نوشته زمستانی گنگ
سکوت و سرما، برف و مه، همه برای اینه که فقط گَنگا جلو بمونن. من یکی از اونام، شاخ و بیتزلزل.
ردپاهای من روی برف مثل خط تیرهایه که میگه: «اینجا سلطانه گَنگ ایستاده، کسی نزدیک نشه.»
زمستون اومده، برف میریزه، ولی من گَنگم، شاخم، رد پاها روی خیابون حرف میزنن.
سکوت سرد خیابونا، برف روی سرم، ولی من پابرجام، گَنگ و بیرحم، سلطه مشخصه.
باد زمستونی میپیچه، ولی من گَنگم، هر نفسم خط و نشونهای از قدرت.
رد پاها روی برف موقتیه، ولی گَنگی من جاودانهست، هیچ کس جلو منو نمیگیره.
زمستون سرده، مه همه چیزو میپوشونه، ولی من وسطش خفن و شاخ ایستادم.
هر برف که میریزه، حس قدرت من گَنگتر میشه، کسی نمیتونه منو لمس کنه.
شهر یخ زده، ولی من داغم، گَنگ و بیتزلزل، رد پاها حکایت سلطانه منه.
مه خیابونا رو پر کرده، ولی من شاخ و گَنگم، سکوتو میشکنم با نگاه سردم.
برف و باد فقط پسزمینهست، من اصلی گَنگ داستانم، هر حرکت من خط و نشونه.
سایهها میان، ولی من گَنگم، شاخم، ردپاها روی برف صدای قدرت میدن.
زمستون سخت و سرده، ولی من سختتر و گَنگتر، هیچ چیزی جلو من نمیایسته.
باد میپیچه، برف میریزه، ولی من خفنم، گَنگ و بیتزلزل، سلطه واضح.
رد پاها روی برف موقتیه، ولی گَنگی من جاودانهست، همه میفهمن کی سلطانه.
زمستون پرده سفید کشیده، ولی من پشت پرده گَنگم، شاخم، همه چیزو میبینم.
سکوت خیابون، سرما و مه، فقط گَنگا پابرجا میمونن، من یکی از همونام.
برف میریزه، مه میره، ولی من وسطش خفن، گَنگ و شاخ ایستادم.
سردی زمستون یه امتحانه، ولی من قبول شدم، گَنگ، بیرحم و پابرجا.
باد زمستونی مثل دشمنه، ولی من شاخ و گَنگ، رد پاها حکایت قدرت میکنه.
مه خیابونا رو پر کرده، برف اومده، ولی من خفن و گَنگ وسطش ایستادم.
هر قدمم روی برف خط و نشونهست، گَنگ و شاخ، سلطه من رو میشناسن.
زمستون همه چیزو آروم کرده، ولی من وسطش خفن و گَنگ، سکوتو میشکنم.
رد پاها محو میشن، ولی گَنگی من باقی میمونه، کسی نمیتونه جلوی منو بگیره.
سایهها میان، ولی من شاخم، گَنگم، خیابونا رو با نگاه سردم میسازم.
برف و مه، فقط پسزمینهست، من اصلی داستانم، گَنگ و بیرحم وسط خیابونم.
زمستون سخت و سرد، ولی من سختتر، گَنگتر، شاخ، هیچ کس نزدیک نمیشه.
هر نفس گَنگه، هر قدم شاخه، زمستون فقط زمینهست برای قدرت واقعی من.
باد زمستونی میپیچه، مه خیابونا رو میپوشونه، ولی من وسطش خفن و گَنگ ایستادم.
سردی هوا نشونه قدرت منه، هر قدمم روی برف حکایت سلطانه گَنگ بودن منه.

متن هیپ هاپی زمستانی
برف میریزه، رد پاها محو میشن، ولی گَنگی من پابرجاست، سلطه من ثابت.
زمستون سفید، مه سنگین، ولی من وسطش خفن و گَنگ، رد پاها میگن کی سلطانه.
زمستون سرده، من گرمم، ردپاها روی برف حکایت سلطه منه.
برف میریزه، باد میپیچه، ولی من پابرجام، گَنگ و شاخ.
زمستون اومده، سرما روی شونهم، ولی من هنوز شاخم، گَنگ و بیرحم.
رد پاها روی برف مثل تیر خالی میکنه هرکسی که نزدیک میشه.
باد سرد میپیچه، ولی نفس من گرم و گَنگه، کسی نمیتونه جلو بمونه.
سایهها میان، ولی من وسط خیابون شاخ و پابرجام، سلطه روشنه.
برف میریزه، سکوت سنگینه، ولی من هر قدمم صدای تفنگه.
زمستون سخت و سرده، ولی من سختتر، گَنگتر و بیرحم.
هر نفس گَنگه، هر نگاه شاخه، کسی نزدیک نشه.
رد پاها روی برف خط و نشونه قدرت منه، همه میفهمن کی سلطانه.
مه خیابونا رو پر کرده، ولی من وسطش پابرجام، خفن و شاخ.
برف روی سرم، باد روی صورتم، ولی من هنوز گَنگم، سلطه پابرجاست.
سکوت زمستون، صدای قدمهای من گَنگ، کسی نمیتونه جلو منو بگیره.
رد پاها محو میشن، ولی گَنگی من جاودانهست، سلطه واقعی رو میگه.
زمستون سفید، مه سنگین، ولی من وسطش شاخ و خفن ایستادم.
باد میپیچه، برف میریزه، ولی من گَنگم، کسی جرات نزدیک شدن نداره.
هر قدم روی برف مثل تیر میره تو دل هر شکستهای که جلو منه.
سایهها میان، مه همه جا، ولی من شاخ و پابرجام، گَنگ واقعی.
زمستون اومده، خیابونا سرد، ولی من وسطش سلطه میکنم، خفن و شاخ.
برف میریزه، رد پاها محو، ولی قدرت من روی زمین حکاکی شده.
سکوت سنگین، خیابونا خالی، ولی من گَنگم، کسی جرات نزدیک شدن نداره.
مه زمستون، برف روی زمین، ولی هر قدم من خط و نشونه سلطانه.
سکوت خیابونا، تنها من و قدرت گَنگم وسط مه.
هر نفس گَنگه، هر قدم خط و نشونهای از سلطه منه.
زمستون یخ زده، ولی من داغم، شاخ و بیتزلزل.
رد پاها محو میشن، ولی گَنگی من باقی میمونه.
باد سرد، خیابونا خالی، ولی من خفن و گَنگ وسطش ایستادم.
برف روی سرم، مه همه جا، ولی من شاخم، پابرجا.
سایهها میان، ولی من گَنگم، سلطه واضح و بیرحم.
زمستون پردهست، ولی من پشت پرده گَنگ، شاخم.
سکوت و برف، زمینه قدرت گَنگ منه، کسی جلو نمیاد.
هوای سرد، نفس من گَنگ، رد پاها میگن کی سلطانه.
برف میریزه، مه میره، ولی من خفن و شاخ ایستادم.
باد زمستونی امتحانه، ولی من گَنگم، بیتزلزل و پابرجا.

رد پاها روی برف مثل امضای گَنگ سلطان خیابونهاست.
زمستون همه چیزو آروم کرده، ولی من وسطش گَنگ و خفن.
مه خیابونا رو میپوشونه، ولی من شاخ و پابرجا.
هر قدم روی برف، خط و نشونه قدرت منه.
زمستون سخت و سرد، ولی من سختتر، گَنگتر و شاخ.
برف و باد، فقط پسزمینه، من اصلی گَنگ داستانم.
سایهها میان، مه سنگینه، ولی من وسطش خفن و شاخم.
رد پاها محو میشن، ولی گَنگی من حکایت سلطانه.
باد زمستونی میپیچه، ولی من پابرجام، گَنگ و شاخ.
سردی هوا امتحانه، من قبول شدم، خفن و گَنگم.
زمستون سفید، مه سنگین، ولی من رد پاها حکایت سلطانه منه.
هر نفس گَنگ، هر قدم شاخ، زمستون فقط زمینه قدرت منه.
برف میریزه، سکوت خیابونا، ولی من پابرجام، خفن و شاخ.
رد پاها روی برف میگن، گَنگ واقعی سلطه میکنه.
زمستون سرده، خیابونا خالی، ولی من وسطش خفن و گَنگم.
سایهها میان، برف روی زمین، ولی من رد پاها رو حکاکی کردم.