در این بخش از سایت ادبی روزانه چندین متن کوتاه عاشقی را برای شما دوستان قرار دادهایم. این متنهای بسیار عاشقانه و زیبا را میتوانید به عزیز خود ارسال کرده و یا حتی در استوری و غیره استفاده کنید. پس اگر به دنبال چنین متونی هستید، با ما همراه شوید.
متن کوتاه احساسی عاشقی
دنبال ڪسی باش ڪه دنبال تو باشد
اینگونه اگر نیست
به دنبال خودت باش
پرواز قشنگ است ولی بی غم و منت
منت نڪش از غیر
پر و بال خودت باش…
به باز آمدنت چنان دلخوشم
که طفلی به صبحِ عید
پرستویی به ظهر بهار
و من به دیدن تو
چنان در آینهات مشغولم
که جهان از کنارم میگذرد…
نقاش نیستم اما …
هر روز
تصویر لبخندت را می کشم
و قاب می کنم
به دیوار دلم
عکاس نیستم اما …
هر روز
عکس دستانت می گیرم
و در دستانم حلقه می کنم
نوازنده نیستم اما …
هر روز
ساز دلم را با نت صدای تو
کوک می کنم
شاعر نیستم اما …
هر روز
تمام عاشقانه های چشمانم را
برای تو می سرایم
جهانگرد نیستم اما …
هر روز
هزار بار دور تو می گردم …
من هیچ کدام از اینها نیستم
من …
فقط “منم”
که بسیار دوستت دارم…
دلم تو را می خواهد
و تمام ثانیه هایم برای وصل به تو
پر تکرار بودنت را
فریاد میزنند
سفر کن به سرزمین دلم
و مرا طوری بغل بگیر
که نفسم به بند بیاید
و احساسم در میدان آغوشت
زمینگیر شود •••
آعوشت اندازهى خواهش من است
و پيراهنت رقيب سرسخت آغوشم
هربار كه دكمههاى لجباز پيرهنت
نمیخواهند تَن به تسليم دهند
ماده شيرى را ميمانم كه
در كمينِ لحظهی شكار
چشمهايش ميدرخشد
حالا تصميم با تو
پيراهنت را پرچم صلح ميكنى
يا زنجيرها را
از دست و پاى شكارچى بازکنم
سهمم را از تمام خلقت
پیدا کردم!
او بود…
او همه ی
خواسته ی من
از تمام این خلقت بود!
من غیر از او
دیگر هیچ نمیخواستم
شکوفه دادنم را میبینی؟
تو بهاری
من همان درخت پر از شکوفه
هربار که میآیی
شکوفه میدهم…
فروردین را
کوچه به کوچه میگردم
به دنبالت
تا تو را از این بهار
عاشقانه عیدی بگیرم
پرستوی من !
همیشه برایت بهار می مانم ؛
از من کوچ نکن…!
عکس نوشته عاشقی زیبا
از صبح بخیرهای تو
عطر بهار استشمام می شود
نگاهم کن
صدایم بزن
و بگذار شکوفه لبخند
لب هایم را مزین به
بهاری بی بدیل نماید
بهار
نام ديگر توست
وقتى كه برگ برگ كسالت تقويم ها
از نفس هاي حضورت
سبز مى شود…
«صبـح» را به پیشواز
چشـمانت فـرستـادم
از تو طلوع می بارید
واز من بوسه ای برای حیات.
بدون تو گریستم
تمام شبها را
تمام روزها را
بدون تو گریستم
تمام شب ها را
تمام روزها را
نمیتوانم برای تو سالگردی بگیرم
تمام تاریخ عزادار توست
تمام روزها
خورشید را ندیدم بعد تو
پشت ابرها مانده بود
مَرا هم بسوی خودت دعوت کن،
زمین یخ کرده است
تا اشکهای من هست
دریاها خروشانند
شبت بخیر ماه قشنگ
پایان شب من باش ؛
چون جای درنگی نیست
جز عشق برای ما ؛
پایان قشنگی نیست
شبت بخیر عشقم
“دوستت دارم”
و دوستت خواهم داشت …
از آن دوستت دارمها
که کسی نمیداند ،
که کسی نمیتواند
که کسی بلد نیست
صفر عاشقیمون مبارک
در این
صفر عاشقی
میخواهم ذرہ ذرہ”
داشته باشم امـابــرای
همیشـه همینقدر که سایهشات
بـر تنهایيیام باشد ڪافـیــــست
عشق یعنی
شبها تو که میخوابی
تازه معاشقهی انگشتانمــ
با موهایت شروع میشود
بخواب محبوبِ من،
امشب ملودی زیبای خواستنت را
میان تار موهایت چنان بنوازم
که فرشتگان به رقص بیایند
به آغوشم بیا
برای امشب بوسههای بکری دارم ؛
امشب را
چنان رویایی کنم
که فرشتگان نوبت به نوبت
از دیوارهای بهشت سرک بکشند
برای دیدن تو و من ..!!
حال مرا فقط جمعه
میفهمد
که در غروب اش
دلتنگی آوار شده…
نفس گیر ترین زمان هفته همین غروب جمعه ست
جمعه مظلوم ترین روز هفته ست
که بار سنگین انتظار و دلتنگی را به تنهایی به دوش میکشد…
دلنوشته عاشقانه زیبا
و نگاهت
كاش آخرين تبعيدگاه جهان باشد
آخرين خورشيد
آخرين خدا
و من آخرين بنده اى
كه به عشق زنده است…
میخواستم زندگی کنم ،
راهم را بستند …
ستایش کردم ،
گفتند خرافات است …
عاشق شدم ،
گفتند دروغ است …
گریستم ،
گفتند بهانه است …
خندیدم ،
گفتند دیوانه است …
دنیا را نگه دارید ،
میخواهم پیاده شوم …!
” جمعه یعنی
تو نیستی و
مَن بیقرارتم
مثل یک قاصدک سر خوش و مست
که به دست و نفس و بوسهیِ باد
همه جا در رقص است
جمعه باید به هوایت رقصید
مثل یک شعر غم انگیز بلند
که به هر واژهی آن،،، دلتنگی
نقشی از عشق زده
جمعه را باید خواند
جمعه باید به تماشایِ خیالِ تو نشست
به تماشایِ حضورت در دل
که چه زیبا چو نسیم
هر نفس میرقصد…
محبت کردیمو خیال کردند گدای محبتیم
وای به حال این آدم
ا نه احترام سرشان میشود نه محبت
کنار این آدما شاد نمیشوی
فقط تنهایی را بیشتر حس می کنی…
قشنگ ترین روز زندگی هرکسی
روزی هست که عاشق میشه
و من زندگیم پر از قشنگ ترین روزاس
چون هرروز از اول دوباره عاشقت میشم 🙂
اگر هر «صبح» لبخندِ دلنشین ات
ونگاه مهربانت..
برکت زندگی ام باشد
چیز دیگری از ” خدا “نمیخواهم
جز همیشه بودنت در کنارم
مرا ببوس
روزهای سختے در پیش است
بگذار تو را
ڪمے پسانداز ڪنم…
به قول شاملو
کوچکترین لبخندِ تو
مرا از تمام بدبختی ها نجات میدهد
پنجشنبه،
با تمامِ حواسِ پنج گانه ام؛
دوستت_دااااارم...
چشمانـت،
لبانـت،
دستانـت،
عطرِ تنـت،
تپشهاے بے امانِ قلبت،
بـه وادےِ
جنون میڪشاندمرا...
پنجشنبه
همرنگ خیال توست
می آید بی صدا
عطرش را
پخش میکند
روی جای خالیات
دلتنگت که شدم
میسپاردم به
بدستان غروب
دوباره میرود …
متن عاشقی و معشوقی
تمام عصر های من ،
خیالم سرگرم خیالت است؛
نسیمی می وزد گاهی…
نسیمی از مسیری دور…
از آن شهر و دیاری، که
دو چشمانم مات چشمت شد…!
دلتنگی همیشه بهانه ایی ست
که از تو بنویسم
دلتنگی و غم نداشتنت ، تکه ایی از قلبم را شعری میکند
چشمان بی قرارم را می سوزاند
و دلم را مچاله میکند
و بر روی صفحه ی احساسم می چکاند …
دلتنگ که می شوم
پر پرواز می خواهم
که پر بگشایم
بر آسمان شَهرت
آنجا که میعادگاه
آرامش هزار باره دلم هست
کجایی که من هر روز
در همین حوالیِ عصر های تنهایی
دلتنگترم ….
و امان
از دست این دل بی صاحبم که
عصر پنج شنبه ها
عجیب برایت تنگ میشود
انگار •••
تمام شعرهایم روی دستم باد کرده اند
و سفره ی خاطره ام
لنگ میزند
کاش همین حالا پیغام بدهی
دلم برای تو
تنگ شده است
و من
شعرهایم را
با طعم نگاه تو ردیف کنم
دراین ظهر مهربونم ـ
دوست داشتن تــــــو
تنها برنامه ایست
که قلبِ من می تواند اجرا کند…
درست مثل یک ربات ظهر که میشود بدون
بی چون و چرا
و بی اندازه “دوستت دارم
اجرا میکند
ظهر ت به عشق تپیدن قلبت
به باز آمدنت چنان دلخوشم
که طفلی به صبحِ عید
پرستویی به ظهر بهار
و من به دیدن تو
چنان در آینهات مشغولم
که جهان از کنارم میگذرد…
صبحها
چشم که گشودی
استشمام کن
عطر واژهها را
در شعرهایی که
تنها برای تو
گفته ام
بو کن با تمام
قلبت عطر دوست
داشتنم را
و نفس بکش
هوای عشق را در لطافت صبحگاه …
جانانِ من
نمیدانی صدایَت
چه بوسیدنی می شود،
وقتی با اشتیاق،
“صبح بخیر”هایت را
نثارم میکنی و
صبحم را به زیباترین
شکلِ ممکن بخیر می کنی..
صبحت بخیر قلب من❤️
صبح من
همان دست های مهربان توست
آغوش پر مهرت
و دوستت دارم هایی ڪه
هر روز میگویی
و سرنوشت
درست از همان جا
برای من شروع میشود…