متن عارفانه زندگی؛ جملات قشنگ عرفانی زندگی و عشق

متن عارفانه زندگی را در سایت ادبی و هنری روزانه آماده کرده‌ایم. این متن‌های زیبا و عرفانی از عارفان بزرگی هستند که قطعا مورد پسند شما دوستان قرار خواهند گرفت. پس اگر به دنبال چنین متونی هستید، با ما همراه شوید.

متن عارفانه زندگی؛ جملات قشنگ عرفانی زندگی و عشق

جملات زیبا و عارفانه درباره زندگی

زندگی رقص نور است در آیینه‌ی لحظه‌ها؛ اگر با عشق بنگری، هر دم ابدی می‌شود.

جهان چون رودی جاری‌ست؛ نه در چنگ می‌آید، نه بازمی‌گردد. در اکنون بزی، که تنها همین است.

هر نفس، هدیه‌ای‌ست از بی‌کران. با شکر آن را بپذیر و با مهر آن را ببخش.

زندگی کتابی‌ست که هر صفحه‌اش را خود می‌نویسی؛ با قلم دل، زیباترین داستان را رقم بزن.

در سکوت قلب، راز هستی نهفته است؛ گوش بسپار، که زندگی در هر تپش با تو سخن می‌گوید.

چون گل باش: کوتاه زی، اما عطر خود را تا ابد در جهان پراکنده کن.

زندگی سفری‌ست در دالان‌های بی‌انتهای هستی، جایی که هر گام تو را به سوی خودت نزدیک‌تر می‌کند. جهان چون آیینه‌ای‌ست که چهره‌ی درونت را بازمی‌تاباند؛ اگر با عشق و آگاهی بنگری، هر لحظه‌اش درس معرفت است. مبادا در هیاهوی روزمرگی، نغمه‌ی قلب خویش را از یاد ببری. در هر طلوع و غروب، در هر نسیم و باران، رازی نهفته است که تو را به سوی بی‌کران فرا می‌خواند.

هستی چون باغی‌ست پر از گل‌های رنگارنگ و خارهای پنهان. زندگی، هنر چیدن گل‌هاست بی‌آنکه دستانت زخمی شود. هر درد، معلمی‌ست که تو را به صبوری می‌آموزد و هر شادی، نغمه‌ای که قلب را به رقص می‌آورد. در این باغ، نه مقصد نهایی‌ست و نه راه پایان می‌یابد؛ تنها لحظه‌ای که در آن نفس می‌کشی، حقیقت است. با دل باز قدم بردار و بگذار عطر وجودت در این باغ جاودانه بماند.

جملات زیبا و عارفانه درباره زندگی

زندگی چون موجی‌ست بر ساحل بی‌کران وجود. گاه آرام می‌رسد و گاه طوفانی. اما در هر حال، به سوی دریا بازمی‌گردد. تو نیز چون موج، بخشی از این بی‌نهایت هستی. مبادا در بند شکل ظاهری‌اش بمانی. شادی و غم، آمدن و رفتن، همه چون ابرهایی گذرا در آسمان روح تو هستند. در عمق وجودت، سکوتی ابدی نهفته است که در آن، همه‌ی پاسخ‌ها به انتظار تو نشسته‌اند.

جهان، تابلویی‌ست که هر روز با رنگ‌های تازه نقاشی می‌شود. زندگی، قلم‌مویی‌ست در دستان تو. گاه رنگ‌های تیره غم بر آن می‌نشاند و گاه روشنی شادی. اما زیبایی این تابلو نه در کامل بودنش، که در یکتایی‌ست. هر خط، هر نقطه، هر اشتباه و هر شاهکار، بخشی از داستان توست. پس با جرأت رنگ بزن، با عشق خلق کن، و بدان که این تابلو تنها برای چشمان تو آفریده شده است.

متن های عمیق عرفانی

زندگی، نغمه‌ای‌ست که در سکوت ابدیت نواخته می‌شود. هر نفس تو، سازی‌ست که این نغمه را به گوش هستی می‌رساند. گاه این نغمه شاد است، گاه محزون، اما همیشه زیباست اگر با دل نواخته شود. در این سمفونی عظیم، هیچ نتی بی‌معنا نیست. از درد و شادی، از شکست و پیروزی، همه را در آغوش گیر و بگذار نغمه‌ی وجودت در هماهنگی با آهنگ هستی به رقص درآید.

زندگی یعنی

امیدوار بودن محبوب من !

زندگی مشغله‌ای جدی است

درست مثل دوست داشتن تو …

غیر عشق رخ دل دار غلط بود غلط

هرچه کردیم جز این کار غلط بود غلط

هر چه گفتیم و شنیدیم خطا بود خطا

جز حدیث لب دل دار غلط بود غلط …

فیض کاشانی

هیچ گاه کسی را دوست نداشته باش،

چون دوست داشتن اسارت است و اسارت انسان را به جنون می کشاند

هر گاه کسی را دوست داشتی رهایش کن.

اگر به سویت بازنگشت بدان که از اول هم مال تو نبوده است.

سلام به خدایم که هر چه هست از اوست،

سلام به زندگی،

پــــــــــرﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ:

ﺍﺯ ﺑﺎﺑﺖ ﺯﻳﺒﺎﺗﺮﻳﻦ ﺗﻜـﺮﺍﺭ ﺍﻳﻦ ﺩﻧﻴﺎ ﻛﻪ ﺑﻴﺪﺍﺭﻳﺴﺖ، ﺗﻮ ﺭﺍ ﺳﭙﺎﺳﮕﺰﺍﺭم،

ﺍﺯ ﺗﻮ ﺗﻘﺎﺿﺎ ﺩﺍﺭم ﻫﻤﺎﻧﻄﻮﺭ ﻛﻪ ﭼﺸﻢ صورت ﻣﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺯﻳﺒﺎییﻫﺎﻳﺖ ﺑﺎﺯﻛﺮﺩی،

ﭼﺸﻢ ﺩﻟﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺣﻘﻴﻘﺖ ﺑﻨﺪﮔﻴﺖ ﺑﺎﺯ ﻧﮕﻬﺪﺍﺭ.

” آﻣﻴﻦ “

زندگی چیست ؟

اگر خنده است چرا گریه میکنیم ؟

اگر گریه است چرا خنده میکنیم ؟

اگر مر گ است چرا زندگی می کنیم ؟

اگر زندگی است چرا می میریم ؟

اگه عشق است چرا به آن نمی رسیم ؟

اگه عشق نیست چرا عاشقیم

هوای همدیگه رو، داشته باشید “دل نشکونید” و یا

«قضاوت نکنید» و هنجارهای زندگی

کسی رو “مسخره نکنید” لطفاً! به غصـه کسی اصلاً

نخندید و به راحتی از کسی گذر نکنید! زندگی فقط

دو روزه! “هوای دلتون داشته باشید”

این جهان فنجانی زندگی چون چایی

عشق چون حبه قند که اگر حل نشود در دل چای

زندگی تلخ شود و اگر حل شود اندر دل چای

زندگی شیرین است

متن های عمیق عرفانی

ﺍﯾﻤـــﺎﻥ ﺩﺍﺭﻡ . . .

ﮐــﻪ ﻗﺸﻨـﮕـﺘــﺮﯾﻦ ﻋﺸــﻖ

ﻧﮕــﺎﻩ ﻣﻬــﺮﺑـــﺎﻥ ﺧــﺪﺍﻭﻧـــﺪ ﺑـﻪ ﺑﻨـﺪﮔـﺎﻧـﺶ

ﺍﺳــﺖ . . .

ﺯﻧـــﺪﮔــﯽ ﺭﺍ ﺑـــﻪ ﺍﻭ ﺑﺴــــﭙﺎﺭ . . .

ﻭ ﻣﻄـﻤﺌـــﻦ ﺑـــﺎﺵ ﮐﻪ ﺗــﺎ ﻭﻗﺘـــﯽ ﮐــﻪ ﭘﺸﺘــﺖ

ﺑــﻪ ﺧـــﺪﺍ ﮔــﺮﻡ ﺍﺳــﺖ

ﺗﻤـــﺎﻡ ﻫــﺮﺍﺱ ﻫـــﺎﯼ ﺩﻧﯿـــﺎ ﺧـﻨـــﺪﻩ ﺩﺍﺭ

ﺍﺳــﺖ..

خدایا عاشق آرامش اسمتم..

متن عرفانی درباره زندگی

در هر چیز

می توان عشق را حس کرد

وقتی دریا ماهی را در آغوش می گیرد،

زمین جوانه های کوچک را می بوسد،

و برگ های بلند ذرت، دانه دانه محبت را بغل می کنند!

در هر چیز…

می توان عشق را حس کرد و “خدا” را!

همه ماهر شده اند یک نفر هزاران نفر را با هم دوست دارد !

اما من …

ناشیانه به یک نفر دل میبندم هزاران بار

راستش را بگو

نکند تو همان «این نیز» هستی که

همیشه می‌ گذری ؟!

همیشه هم دنیا بد نیست !!

گاهی یک نفر

با نفس هایش

با نگاهش

با کلامش

با وجودش

با بودنش ..

بهشتی می سازد از این دنیا برایت

مهربانی جاده‌ای ست که هر چه پیشتر بروی، خطرناک‌تر می‌شود… نمی‌توانی برگردی، اما لحظه‌ای باید درنگ کرد و شاید چند گامی به بیراهه رفت

ما همیشه

یا جای درست بودیم در زمان غلط

یا جای غلط بودیم در زمان درست

و همیشه ، همین گونه همدیگر را از دست داده ایم . . .

مرگ انسان زمانیست که ،

نه شب بهانه ای برای خوابیدن دارد

و نه صبح دلیلی برای بیدار شدن

آدمها ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﯽ هستند؛

ﺑﺎ ﻣﺪﺭﮎ…

ﺑﺎ ﭘﻮﻝ…

با شغل…

با مقام…

ﺑﺎ همسر…

اما ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﭼﯿﺰﻫﺎ ﺁﺩﻡ ﺧﻮﺷﺒﺨﺖ ﻧﻤﯽﺷﻮﺩ.

خوشبختی یعنی:

احساس رضایت

از هرچه داریم

و هرچه هستیم

متن عرفانی درباره زندگی

زندگی، چون رودی‌ست که از سرچشمه‌ی ابدیت جاری شده و به سوی دریای بی‌کران روان است. تو مسافری هستی که بر ساحل این رود ایستاده‌ای، گاه در آب‌های آرامش غوطه‌ور می‌شوی و گاه در گرداب‌هایش دست‌وپا می‌زنی. اما بدان که هر موج، هر پیچ‌وخم، بخشی از نقشه‌ی الهی‌ست که تو را به سوی خودت هدایت می‌کند. مبادا درخشش سنگ‌های ساحل تو را فریب دهد یا صدای طوفان ترسانت کند. دل به جریان رود بسپار و با ایمان پیش رو، که مقصد، خود توئی در آغوش بی‌نهایت.

جهان، کارگاهی‌ست که روح تو در آن صیقل می‌یابد. زندگی، چون کوره‌ای‌ست که طلای وجودت را از ناخالصی‌ها می‌رهاند. هر تجربه، چه شیرین و چه تلخ، چون ضربه‌ی چکش استاد است که تو را به شکل حقیقی‌ات نزدیک‌تر می‌کند. در این کارگاه، نه شکست معنایی دارد و نه پیروزی غایی‌ست. تنها چیزی که اهمیت دارد، جرأت زیستن است، جرأت عاشق شدن، بخشیدن و دوباره برخاستن. پس با هر ضربه، لبخند بزن و بدان که در هر درد، رازی برای پرواز نهفته است.

زندگی، رقصی‌ست در میانه‌ی نور و سایه، جایی که روح تو با آهنگ هستی هم‌نوا می‌شود. گاه در نور شادی می‌درخشی و گاه در سایه‌ی غم پنهان می‌شوی، اما این هر دو، بخشی از این رقص عظیم‌اند. دستان خود را به سوی آسمان دراز کن و بگذار باد وجودت را به هر سو که خواهد ببرد. در این رقص، نه خطایی‌ست و نه کمالی. تنها قلبی‌ست که می‌تپد و جهانی که با هر تپش تو، آوازی تازه می‌سراید. پس برقص، ای روح جاودان، که زندگی جز این نیست.

هستی، کتابی‌ست که هر صفحه‌اش با جوهر عشق نوشته شده و زندگی، فرصتی‌ست برای خواندن این صفحات. هر لحظه، واژه‌ای‌ست که تو را به سوی معنای بزرگ‌تر فرا می‌خواند. گاه این واژه‌ها شادند، گاه غمگین، گاه روشن و گاه مبهم. اما همه‌ی آن‌ها، بخشی از داستان توست. مبادا در بند فهمیدن همه‌ی معانی بمانی یا از ندانستن هراس کنی. کافی‌ست کتاب را با دل باز ورق بزنی و بدانی که نویسنده‌ی این داستان، جز محبت و حکمت نمی‌خواهد.

زندگی، چون آتشی‌ست که در کالبد خاکی تو می‌سوزد و تو را به سوی آسمان می‌کشاند. این آتش، گاه گرم و آرام است و گاه سوزان و طوفانی. اما هر شعله‌اش، نوری‌ست که تاریکی‌های درون را روشن می‌کند. از سوختن نترس، که در هر سوختن، تو متولد می‌شوی. از خاکستر هر درد، گلی می‌روید و از هر اشک، ستاره‌ای زاده می‌شود. پس بگذار این آتش تو را پاک کند، که تو نه خاکی، که جرقه‌ای از نور بی‌انتهای خدایی.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *