متن در مورد کودکی شاد را برای شما دوستان در بخش متن و جملات سایت ادبی و هنری روزانه آماده کردهایم. این متون زیبا و نوستالژیک درباره کودکی شاد و روزهای خوش کودکی هستند. پس اگر به دنبال چنین متون جذاب و خاصی هستید، در ادامه همراه ما باشید.
جملات نوستالژیک درباره کودکی شاد
فهرست مطالب
کودکی، دنیایی پر از خندههای بیبهانه، دویدن در کوچههای خاکی و پرواز خیال در آسمان بیکران است. شادی کودکی در لحظههای سادهای مثل بازی با دوستان، خوردن یک بستنی یخی و شنیدن قصههای مادربزرگ نهفته است.
کودکی مثل یک نقاشی رنگارنگ است؛ پر از شادی، کنجکاوی و کشفهای کوچک. هر روز یک ماجرا، هر لبخند یک خاطره و هر بازی یک درس زندگی است که قلب کودک را سرشار از عشق و امید میکند.
کودکی یعنی آزادی بیحد، جایی که نگرانیها جایی ندارند و دنیا در یک پروانه، یک بادبادک یا یک خنده بلند خلاصه میشود. کودک شاد، گلی است که در باغ زندگی میشکفد.
شادی کودکی در دویدن دنبال باد، در ساختن قلعههای شنی و در چشمهایی است که دنیا را پر از شگفتی میبینند. این لحظههای ناب، گنجینهای هستند که تا ابد در قلب میمانند.
کودکی سرزمینی است که در آن هر رویایی ممکن است. بچهها با قلبهای پاک و ذهنهای خلاق، دنیا را با خندههایشان روشن میکنند و شادی را به همه هدیه میدهند.
کودکی، مانند سفری جادویی به سرزمینی است که در آن همهچیز ممکن به نظر میرسد. در این سرزمین، کودکان با قلبهای پاک و ذهنهای کنجکاو، دنیا را از دریچهای متفاوت میبینند. شادی آنها در چیزهای ساده نهفته است: دویدن در چمنزارهای سبز، پریدن در گودالهای آب پس از باران، یا ساختن قصههایی خیالی با عروسکها و اسباببازیهایشان. خندههای بیوقفه، دوستیهای بیریا و لحظههایی که انگار هیچوقت قرار نیست تمام شوند، کودکی را به بهشتی تبدیل میکنند که بزرگترها همیشه حسرتش را میخورند. هر کودک شاد، مانند ستارهای است که در آسمان زندگی میدرخشد و با هر لبخندش، عشق و امید را به اطرافش پراکنده میکند.
کودکی، کتابی پر از صفحات رنگارنگ و داستانهای شیرین است که هر صفحهاش با خنده، بازی و کشفهای جدید نوشته شده. یادش بخیر، روزهایی که صبح با صدای پرندهها بیدار میشدیم و با شوق به سمت کوچه میدویدیم تا با دوستانمان بازی کنیم. از لیلی و گرگم به هوا گرفته تا قایمباشک و دوچرخهسواری، هر لحظه پر از هیجان بود. شادی کودکی در لحظههای کوچک بود: وقتی مادر با مهربانی کلوچههای گرم را جلوی ما میگذاشت، یا وقتی پدر با قصههایش ما را به دنیاهای ناشناخته میبرد. این خاطرات، مانند گنجی گرانبها، همیشه در قلب ما زنده میمانند و یادمان میآورند که زندگی میتواند چقدر ساده و زیبا باشد.
کودکی، دنیایی است که در آن نگرانیها جایی ندارند و هر روز با یک ماجراجویی جدید آغاز میشود. کودکان با چشمانی پر از شگفتی به جهان نگاه میکنند؛ یک پروانه رنگارنگ، یک بادبادک که در آسمان رقص میکند، یا حتی یک سنگریزه براق میتواند ساعتها آنها را سرگرم کند. شادی آنها در آزادی بیحدشان است، در دویدن بدون ترس از افتادن، در خندیدن بدون فکر کردن به فردا. آنها در لحظه زندگی میکنند و با هر خندهشان، درس بزرگی به ما میدهند: اینکه خوشبختی در چیزهای کوچک و لحظههای زودگذر نهفته است. کودکی شاد، مانند نسیمی خنک در تابستان، روح انسان را تازه میکند و یادمان میآورد که زندگی ارزش زیستن را دارد.
عکس نوشته دوران کودکی
کودکی مانند رنگینکمانی است که پس از باران در آسمان زندگی ظاهر میشود. هر رنگ این رنگینکمان، نمادی از یک لحظه شاد و بیتکرار است: قرمز برای خندههای بلند هنگام بازی، آبی برای آرامش قصههای شبانه، زرد برای شوق کشف دنیای اطراف. کودکان با قلبهای پر از عشق و ذهنهای پر از رویا، دنیا را به مکانی زیباتر تبدیل میکنند. آنها در کوچهها میدوند، با دوستانشان قصرهای خیالی میسازند و با هر سوالشان، ما را به فکر فرو میبرند. شادی کودکی در سادگیاش است؛ در لذت خوردن یک آبنبات، در هیجان پرواز دادن بادبادک، یا در آغوش گرم خانواده. این لحظات، مانند دانههایی هستند که در قلب کاشته میشوند و در بزرگسالی به درختانی پر از خاطرات شیرین تبدیل میگردند.
کودکی، آهنگی است که با نتهای شادی، کنجکاوی و بیخیالی نواخته میشود. در این آهنگ، هر خنده یک ملودی و هر بازی یک ریتم است. کودکان، نوازندگان این سمفونی زیبا هستند که بدون ترس از قضاوت، قلبشان را به دنیا نشان میدهند. آنها در پارکها میدوند، با سگهای کوچک بازی میکنند، و با چشمانی پر از ستاره به آسمان نگاه میکنند. شادی آنها در لحظههایی است که با دوستانشان رازهای کوچکشان را به اشتراک میگذارند، یا وقتی با دستهای کوچکشان نقاشیهایی خلق میکنند که پر از تخیل است. کودکی شاد، مانند جریانی از آب زلال، زندگی را تازه میکند و به ما یادآوری میکند که گاهی برای خوشحال بودن، کافی است مثل یک کودک به دنیا نگاه کنیم.
کودکی دنیای رنگ های شاد و روز های روشن است
کودکی پرواز در دشت خیال است
همچون قاصدکی رها و سبک بال در باد
بسیاری از ما حداقل یک خاطره شیرین از دوران کودکی خود داریم
که دوست داریم آن را از دل خاطرات بیرون کشیده
حبابی از آن درست کنیم
و برای همیشه در آن زندگی کنیم …
دلنوشته روزهای شاد کودکی
یک بار بی دغدغه
بی اضطراب و شادمانه زیستم
و آن عالم بچگی بود
بعضی آدم ها خیلی زود بزرگ می شوند
بعضی آدم ها خیلی آهسته …
بعضی آدم ها هرگز کودکی نمی کنند
و بعضی آدم ها هیچ وقت بزرگ نمی شوند …
به کودکی ام که فکر می کنم تمام لحظاتش نمایش خاطرات شیرین است
کاش می شد دوباره به کودکی بر گشت و تمام آن صحنه ها و لحظه ها را از نو تجربه کرد
دوران کودکی …
همان چیزی است که
هیچ کس نمی تواند تنها در یک کلمه توصیفش کند
اما
می تواند تمام احساس آن را در کسری از ثانیه
و با تمام وجودش احساس کند
ما سه چیز را دردوران کودکی جا گذاشته ایم
شادمانی بی دلیل
دوست داشتن بی دریغ
کنجکاوی بی انتها
کودکى کو
شادمانى ها را چه شد
تازگى
کامرانى ها را چه شد
چه شد آن رنگ من و آن حال من
محو شد آن اولین آمال من
شد پریده رنگ من از رنج و درد
این منم، رنگ پریده ، خون سرد …
نیما یوشیج
گاهـــــی ” دلت ” …
از سن و ســـــالت مـــــی گیرد … !!!
می خواهـــــی ” کودک ” باشـــــی …..!
کودکــــی که …
به هر بهـــــانه ای …
به ” آغــــــــوشِ ” غم خواری ……
پنــــــاه می برد !!!
و …
آســـــوده ” اشک ” مـــــی ریزد !!!
متن درباره دوران بچگی
بـــه سلآمتــــی بچگیمـــون کـه نه پـآهامون بــه زمیـن میرسیــــد
نــــه عقلمــــون به جآیــی میرسیـــــد^_^
مثل شربت های
_ تلخ _
کودکی هایم شدی..
ناگوارایی ولی،
من را مداوا می کنی..!
جالب ترین خصوصیت بشر تناقض است!
به شدت عجله داریم بزرگ شویم،
و بعد دل مان برای کودکی از دست رفته مان تنگ میشود
می خواهم برگردم به روزهای کودکی
آن زمان ها که
پدر تنها قهرمان بود
عشــق، تنـــها در
آغوش مادر خلاصه می شد
بالاترین نــقطه ى زمین
شــانه های پـدر بــود …
بدتـرین دشمنانم
خواهر و برادر های خودم بودند
تنــها دردم،
زانو های زخمـی ام بودند
تنـها چیزی که می شکست
اسباب بـازی هایم بـود
و معنای خداحافـظ
تا فردا بود…!
بچه که بودیم ؛
جاده ها خراب بود،
نیمکت مدرسه ها خراب بود،
شیرای آب خراب بود !
زنگای در خونه ها خراب بود؛
ولی آدما سالم بودن …
دوران کودکی سرزمینی است که
هیچ کس در آن نمی میرد …
خاطرات دوران کودکی مانند خواب و رویاست
رویایی که اگر چه دور است اما حقیقت جدایی ناپذیر زندگی ماست
ای کاش بچه بودم که اگه دلمو میشکوندن با یه بوسه همه چی یادم می رفت
خدایا تمام خنده های تلخ امروزم را میدهم
یکی از گریه های شیرین کودکی ام را پس بده
کودک که بودم؛
گمان می کردم
سردتر از بستنی چیزی وجود ندارد
حال که فکر می کنم
میبینم سرد تر از بستنی،
قلب آدم هایی ست
که تا می فهمند دوست شان داریم
مارا ترک می کنند…!