بدون هیچ شک و تردیدی فصل بهار و اردیبهشت از زیباترین اتفاقات این کره خاکی هستند و همین زیبایی بیش از حد در ادبیات و دیگر مدیومهای هنر نیز بازتاب داشته و ما نیز در این بخش از سایت ادبی و هنری روزانه چندین متن در مورد فصل بهار و اردیبهشت را برای شما دوستان قرار دادهایم.
جملات و اشعار زیبای بهار و اردیبهشت
فهرست مطالب
بغلم کن که دلم اندکی بهار می خواهد
لابلای این همه ماه، اردیبهشت می خواهد
خیال کن که من هزار سال نخوابیده ام
دلم خواب خوش اردیبهشت می خواهد
ای قلب تپنده ی بهار
اردیبهشت دلگشا
تو تکه ای از بهشتی
تو سهم من از بهاری
تابستان را به آفتاب گرمش
پاییز را به برگ ریزانش
زمستان را به برف و بارانش
بهار را به اردیبهشت اش
و اردیبهشت را به شمعدانی هایش می شناسند
و مرا به دوست داشتن تو
بهار لابلای موهای تو خانه دارد
و باران به یمن بودنت می بارد…
نسترن ها از برق چشمان تو می رویند
و آغوشت اردیبهشتی ترین بهار دنیاست
دنیای اردیبهشتی مان را دوست دارم
روزی اگر کم هم بیاوریم و آرام به فرش زیر پایمان خیره شویم
از مهربانی نگاهمان، گل هایش به رویمان لبخند خواهند زد
دلنوشته فصل بهار و اردیبهشت
بهار، فصلی است که قلب طبیعت با نوای عشق بیدار میشود و اردیبهشت، گوهر درخشان این فصل، با عطر گلها و آواز نسیم، دل را به رقص میآورد. وقتی شاخههای درختان با شکوفههای سفید و صورتی آراسته میشوند، گویی زمین لباسی از حریر به تن کرده تا در برابر نگاه عاشقانه آسمان خودنمایی کند. در اردیبهشت، هر نفس از هوا سرشار از زندگی است؛ بوی خاک بارانخورده با عطر یاس و نرگس درهم میآمیزد و انگار طبیعت با زبان بیصدا به ما میگوید که عشق در هر گوشه این جهان جاری است. خورشید مهربانتر از همیشه بر دشتها میتابد و سبزهها چنان سبز میشوند که چشم را جادو میکنند، گویی میخواهند به ما یادآوری کنند که هر آغاز دوباره، فرصتی است برای عاشق شدن. در این ماه زیبا، پرندگان با آوازشان سرود عشق میخوانند و جویبارها با زمزمهای نرم، قصه دلدادگیشان به سنگها را روایت میکنند. اردیبهشت، ماه عاشقان است؛ زمانی که قلبها با هر ضربان، همنوا با طبیعت، از نو شکوفا میشوند و هر نگاه به آسمان آبی، وعدهای از روزهای روشن و پرامید را در خود دارد. این فصل، بهانهای است تا دست در دست کسی که دوستش داری، زیر سایه درختان پرشکوفه قدم بزنی و در سکوتی که فقط صدای باد و پرندهها پرش میکند، بگویی: «بهار من تویی، و اردیبهشت، فقط با تو اینقدر زیباست.»
اردیبهشتی بود، هم ماه تولدش، هم خودش.
بهاری بود همیشه …
سایه ای سبزناک در بودنش همیشه پیدا بود .
دستانش ابر بود بیشتر ، بارانی از عمق وجودش به بیرون نم می زد .
نمناک بود همیشه ….
حتی چشمانش گاهی .
دلتنگش می شوم بیشتر و هی بیشتر وقتی که ابرها بازیگوشی می کنند
و اردیبهشت را داد می زنند .
دلتنگیم همیشه در زندگی
امان از این اردیبهشت
که تمامِ قندهای نخورده را هم
در دل من آب می کند
که انگار اصلاً عاشقم
که انگار تو اینجایی
و من
بیخیال تمام این خستگی های روزگارم
که انگار تو خبر از شکوفه ها آورده ای
که انگار تو در گوشم
صبح یک روز اردیبهشتی گفتها ی :
بیدار شو جانم .. اردیبهشت است
یک پیاده رو
وسطِ عصر اردیبهشت میخواهم
که شانه به شانه ات
تمام خیابانها را پرسه بزنم..
تو بگویی دوستت دارم
و من قدم به قدم
شهر را به جنون بکشم
بی گمان مرزهای دیوانگی،
از اردیبهشت میگذرد …
فصل بهار را از همه ی فصل ها بیشتر دوست دارم
و ماه اردیبهشت را
و روز بارانی را
و لحظه ی بوسیدن را
عشق را
تو را
من تو را از همه بیشتر دوست دارم
اردیبهشت زنی است با دامن کوتاه و گل دار
که می رقصد و می رقصد و بهار، نرگس و نسرین
شاد باش بر سر راه آمدنش می ریزد
تقویم های روی دیوار دروغ می گویند
بهار من از اردیبهشت دست های تو
آغاز می شود
عکس نوشته فصل بهار و اردیبهشت
اگر سال را فصلی است به نام بهار
و این فصل را تمایزی است با دیگر فصول
بهار را ماهی است به نام اردیبهشت
که بهاری ترین ماه هاست
نمی شود که در کوچه های اردیبهشت تنها قدم زد
خودت را زود برسان…
باران کاش تو یارم بودی
با تو هوایم همیشه بهاری ست
بهار به بهار در معبر اردیبهشت
سراغت را از بنفشه های وحشی گرفتم
و میان شکوفه های نارنج در جستجویت بودم
در پائیز یافتمت…
تنها شکوفه ی جهان که در پائیز روییدی
حوالی اردیبهشت بوی بهشت می آید
عطر شکوفه ها و خاک باران خورده
هوش از سر رهگذران شهر پرانده
فصل بهار، شوخی بردار نیست
همه را عاشق می کند
هیس
گوش کن
صدای نفس های اردیببهشت می آید
فروردین نغمه سرمستی چشمان
تو را می خواند
اصلا تو که باشی
بهار، بهار تر می شود
اردیبهشت بهشتی تر
و من
عاشق تر
تقویم های روی دیوار
دروغ می گویند
بهار من
از اردیبهشت دست های تو
آغاز می شود
متن کوتاه فصل بهار و اردیبهشت
با اردیبهشت بیا تا به همه ثابت کنی
از میانه بهار عید میشود
بیا و بمان برایم تا ابد
چنان که اردیبهشت ماند همیشه برای بهار
بهار به اردیبهشت اش دلربایی می کند
تو به آن طرز نگاهت
چه فرق است بین بهار و اردیبهشت
وقتی دل من به هوای تو هست بهشت
فروردین تمام شد
اولین باران بهار را که نبوده ای
خودت را به اولین شکوفه اردیبهشت برسان
میدانی که اردیبهشت بی تو، بهشت نمی شود
خرده نگیرید به هوای این روزهای بهار
بوسه گرفتن از ابرهای اردیبهشت
اینگونه روانی اش کرده است
بوی اردیبهشت می آید این حوالی
بوی لوس ترین دختر بهار
که لای موهای فرخورده ی خرمایی رنگش
عطـر شکوفـه های گیلاس است
و از چشم های قهـوه ای اش شیطنت می بارد
بهار، آغازی است که طبیعت با دستهای لطیفش پردههای زمستان را کنار میزند و اردیبهشت، نغمهای عاشقانه است که در دل این فصل نواخته میشود. در این ماه، زمین انگار عروس آسمان میشود؛ با دامانی از گلهای وحشی و تاجی از شکوفههای سیب و گیلاس، چنان دلربایی میکند که هر قلبی را به تپش میاندازد. نسیم بهاری، آرام و بازیگوش، موهای گلها را نوازش میکند و عطرشان را در هوا میپراکند، گویی میخواهد هر رهگذری را عاشق این زیبایی بیمرز کند. آسمان در اردیبهشت آبیتر از همیشه است، با ابرهایی سفید که مثل رویاهایی شناور، آرام بر فراز کوهها میرقصند. صدای جویبارها، که از دل سنگها راه خود را میجویند، موسیقی طبیعت است که با آواز بلبلها و پرواز پروانهها تکمیل میشود. این فصل، بوم نقاشیای است که هر رنگش از عشق ترسیم شده؛ سبز عمیق چمنها، سرخ لالهها و زرد آفتابگردانهایی که سر به سوی نور بلند کردهاند. اردیبهشت، دعوتی است به عاشقی؛ به قدم زدن در کوچهباغهایی که عطر بهارنارنجشان هوش از سر میبرد، به نشستن زیر سایه یک درخت و گوش سپردن به زمزمه برگها که قصه دلدادگی باد را میگویند. در این ماه، انگار زمان کندتر میگذرد تا لحظههای عاشقانه را بتوانی با تمام وجود لمس کنی. بهار و اردیبهشتش، یادآوری این است که زندگی با عشق معنا مییابد، و چه زیباست وقتی در این فصل، نگاهت با نگاه کسی گره بخورد و بگویی: «تو بهار منی، و اردیبهشت با تو، بهشت من است.»