متن در مورد دانشجو بودن؛ جملات درباره دانشجویان و دانشگاه

در این بخش متن در مورد دانشجو بودن، داشنجو شدن و جملات درباره دانشجویان و دانشگاه را گردآوری کرده ایم.

دانشجو با امید پیوند خونی بسته است
با امید به فردا دانشجو شده است
با نور امید
آمده است تا تاریکی فردا را با نور خود روشن کند

ترم دل است و عشق پیداست
قصد و نیت ساختن فرداست
دانشجوی میهن آریایی
بتازیم و بسازیم که خدا با ماست

دست از طلب ندارم تا کام من بر آید
یا تن رسد به مدرک یا جان ز تن در آید

در کوچه درس رهگذاریم هنوز
وین راه دراز می سپاریم هنوز
از اول ثبت نام سال ها می گذرد
ما واحد پاس نکرده داریم هنوز…

متن در مورد دانشجو بودن؛ جملات درباره دانشجویان و دانشگاه

بر سردر دانشگاه دلم نوشته‌‏اند: ایمان
بر سردر دانشگاه دلم نوشته‏‌اند: عشق…
دلم دانشگاهى است که از سرتاسر جهان، براى کسب علم بدان آمده‌‏اند!
باید کرسى تدریس همت برپا کنم!
باید واژه‏‌هاى قرآن را از طاقچه خاطراتم به میز کار زندگی‌‏ام بکشم.
دانشگاه دلم باید علم و اندیشه‏‌اش قرآنى باشد و من باید هر چه می‌آموزم، از فیزیک و شیمى و ریاضى و علوم انسانى و… همه با قرآن باشد.
مگر نه آنکه جملگى علوم، توحید است؛ اگر نیت، توحیدى باشد؟!
کفش و کلاه کرده‏‌ام، از سرزمین پدرى کوچ خواهم کرد…
می‏روم هر جا که کرسى علمى برپاست و کتابى بر روى میهمانى باز است.

دانشجو موجودی است که حاضر است گذرش به دباغ خانه بیفتد
ولی گذرش به اتاق استاد برای گرفتن نمره نیفتد

جملات درباره دانشجو شدن

آمیخته از شور و دانشی…
طعم هیاهو را با تمام تنت حس می‏کنی،
کلاس‏هایی که تو را کوهوار می‏خواهند
کتاب‏هایی که دریچه‏‌های روشن پرواز تواند و شناخت که در تو، چون خونی تازه می‏جهد و راز جوانی که بر لبانت تازه می‏شود.
دیروز، امروز، فردا…
همه‌ی روز‌ها به نام توست، وقتی در صفحه به صفحه تاریخ، بر قله‌‏های سربلندی ایستاده‌‏ای «دانشجو»…
این نام سرشارت می‏کند از بهار، از امید و تازگی…

متن در مورد دانشجو بودن؛ جملات درباره دانشجویان و دانشگاه

صفایی ندارد ارسطو شدن
خوشا پر کشیدن پرستو شدن
تو که پر نداری پرستو شوی
بنشین درس بخون تا ارسطو شوی!

دست‏هایت، ستاره‌‏های علم‌اند…
برخاسته از پیکره زمین و «حیات طیبه»
هدیه‌‏ای است که به قدم‏‌های تو ارزانی می‌‏شود.
دهان که بگشایی، درختان برای شنیدن حدیث بیداری سَر خم می‏‌کنند.
ستارگان، دانه دانه فرو می‏ریزند تا قدم گاهت را ببوسند. حیات در شیار انگشت‏‌های تو جاری است.
طومار جهل را بپیچان، تا نقطه پایان گذاشته باشی بر هر چه فریب و گمراهی و نادانی است…

ترم زندگیتون بی مشروطی
لحظه هاتون همیشه پاس
سایه حذف از زندگیتون به دور
معدل شادیتون 20 باد

متن در مورد دانشجو بودن؛ جملات درباره دانشجویان و دانشگاه

خسته ام
نه این‌ که کوه کنده باشم نه!
کمی درس خوانده ام
دانشجویی که شورای انضباطی واسش تشکیل نشه دانشجو نیس!
به سلامتی دانشجوها

فرقی نداره کسی که باهاش حرف می زنی
پلی تکنیک می خونه یا آزاد…
از نظر خودش سختگیرترین استادا و بالاترین سطح علمی رو دانشگاه اونا داره

پسرم می‌‌ خواستم روز دانشجو رو بهت تبریک بگم
ولی به دانشگاه تبریک بگم بهتره
اونقدی دوران تحصیلت طولانی شده که
دیگه جز اموال دانشگاه محسوب می‌ شی

متن درباره تحصیل و دانشگاه

دانشجوی عزیز! مهندس بعد از این
واحد پاس نکن، کلاس دو در کن
استاد مسخره کن
دانشجوی نمونه

دانشجو یعنی
تلاش، امید، آینده، صبر
یعنی تو
یعنی تمام اونایی که رفتن تا ما بمونیم و ایران را بسازیم

دانشجو یعنی تلاش، امید، آینده، صبر…
یعنی تو، یعنی من
یعنی تمام اونایی که رفتن تا ما بمونیم…

متن در مورد دانشجو بودن؛ جملات درباره دانشجویان و دانشگاه

روز قلم های تیز،
روز فکرهای خلاق،
روز اندیشه های نو،
روز تو،

دانشجو یعنی
تلاش، امید، آینده، صبر
یعنی تو

در آزمون خوشبختی تو را پاس کرده‌ ام
و حالا من مانده‌ ام و …
یک دو واحدی شیرینِ آذر ماهی
روزت مبارک همسر عزیزم!

نام تو را امروز بر سردر شکوه و اقتدار کشور حک کرده‌‏اند…
کدام عرصه از طنین گام‏های اندیشه‏‌ات تهی مانده است!
تو آمده‌‏ای تا دست‌‏های نادانی شهر را بگیری
و آرام از کوره راه‏های جهل و ناتوانی، به سر منزل سعادت و آبادانی برسانی.
ویرانه‌‏های شهر، سرسبزی دستان تو را به تمنا نشسته‏‌اند
فصل، فصل توست؛ روز، روز توست…
تو تجربه‏‌های دیروز را به تلاش‌‏های فردا پیوند می‏زنی تا آینده‌‏ای بسازی لبریز از روز‌های تازه. رو به زیباترین و خوشبخت‏‌ترین منظره‏‌های زندگی

گاهی رزمنده‌ای سنگری می‌سازد از سنگ و ماسه
گاهی جهادگری دیواری می‌سازد از آجر و سیمان
و گاهی دانشجویی نردبانی می‌سازد از علم و معرفت
اما می‌دانی؟
همه‌ی این‌ها روح مشترکی دارند…
روحی که انسان را تا خدا می‌رساند، تا آن جا که حتی ملایک هم غبطه می‌خورند…
پس اگر سنگری می‌سازی، یا دیواری و یا نردبانی، مادامی که دست در دست او داری، هیچ چیزی در برابر سد آهنین عزم تو یارای مقاومت نخواهد داشت، قدم‌هایت سبز و دلت پر امید

تو از تبار بهاری، در تنت، هزار جوانه به رویش نشسته‏‌اند، هزار جویبار در اندیشه‌‏ات جریان گرفته است.
تو با زبان قلم آشنایی، تو با واژه‌‏ها، به گل‏چینیِ حقیقت می‏روی. دست در دست کلمات، پا به پای پرسش‌‏ها، کوچه گرد ناشناخته عالم می‏شوی؛
گاهی در قعر زمین، گاهی در کهکشان. امروز روز توست. سرزمین علم و آزادگی، صلابت قدم‏هایت را می‏طلبد.
امروز روز توست. «دانشجو»! در تاریک خانه‏‌های میهن، فانوس دانایی بیاویز.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *