تخت جمشید تنها یک کاخ باستانی است. تخت جمشید هویت یک ایران است. هویتی که با تاریخ آغاز شده و با تاریخ پایان خواهد یافت. در این بخش از سایت ادبی و هنری روزانه چندین متن درباره تخت جمشید را برای شما دوستان و وطن پرستان آماده کردهایم. با ما همراه شوید.
تاثیر و اهمیت تخت جمشید
تخت جمشید (پارسه)، پایتخت تشریفاتی امپراتوری هخامنشی، از مهمترین آثار باستانی ایران و جهان است که در نزدیکی شیراز قرار دارد. این مجموعه عظیم، ساختهشده در دوره داریوش بزرگ (522-486 ق.م)، بهعنوان نمادی از قدرت، شکوه و فرهنگ هخامنشی، تاثیرات و اهمیت گستردهای در ابعاد تاریخی، فرهنگی، هنری و سیاسی دارد. در ادامه به مهمترین جنبههای تاثیر و اهمیت تخت جمشید اشاره میکنم:
1. اهمیت تاریخی و سیاسی
نماد امپراتوری هخامنشی: تخت جمشید بهعنوان مرکز تشریفاتی و سیاسی هخامنشیان، جایی برای برگزاری مراسمهای مهم مانند نوروز و تجمع نمایندگان ملل تابعه بود. این مکان نشاندهنده عظمت و گستردگی امپراتوری بود که از هند تا مصر را در بر میگرفت.
مدیریت چندفرهنگی: کتیبهها و نقشبرجستههای تخت جمشید، مانند نقش نمایندگان اقوام مختلف، نشاندهنده سیاست تسامح و مدیریت چندفرهنگی هخامنشیان است که در آن زمان بینظیر بود.
منبع تاریخی: کتیبهها، الواح گلی و نقشبرجستهها اطلاعات ارزشمندی درباره نظام اداری، اقتصادی و اجتماعی هخامنشیان ارائه میدهند.
2. اهمیت فرهنگی و هنری
شاهکار معماری و مهندسی: تخت جمشید با سازههای عظیم مانند کاخ آپادانا، تالار صدستون و پلکانهای مزین به نقشبرجسته، نمونهای برجسته از معماری و مهندسی باستانی است. استفاده از ستونهای بلند، سیستمهای زهکشی پیشرفته و مصالح متنوع از مناطق مختلف امپراتوری، مهارت بالای سازندگان را نشان میدهد.
نقشبرجستهها و هنر هخامنشی: نقشبرجستههای تخت جمشید، با نمایش اقوام مختلف و جزئیات دقیق، نهتنها از نظر هنری بلکه بهعنوان سندی از تنوع فرهنگی و صلحجویی هخامنشیان ارزشمند هستند.
تاثیر بر فرهنگهای دیگر: هنر و معماری تخت جمشید بر فرهنگهای بعدی، از جمله سلوکیان و ساسانیان، و حتی معماری یونانی تأثیر گذاشت.
نماد هویت ایرانی: تخت جمشید برای ایرانیان نمادی از تمدن، تاریخ و هویت ملی است. این مکان بهعنوان یکی از برجستهترین آثار باستانی ایران، حس غرور ملی و پیوستگی تاریخی را تقویت میکند.
میراث جهانی یونسکو: تخت جمشید در سال 1979 بهعنوان میراث جهانی یونسکو ثبت شد و بهعنوان یکی از مهمترین سایتهای باستانی جهان، توجه جهانیان را به فرهنگ و تاریخ ایران جلب کرده است.
جذب گردشگری: این مجموعه سالانه گردشگران بسیاری را از سراسر جهان جذب میکند و نقش مهمی در معرفی فرهنگ ایران به جهانیان دارد.
مطلب مشابه: جملاتی درباره شکوه و عظمت ایران؛ سخنان بزرگان و سیاستمداران درباره ایران
جملات زیبا درباره تخت جمشید
به نام خداوند جان و خرد
کز آن برتر اندیشه برنگذرد
به کوروش به آرش به جمشید قسم
به نقش و نگار تخت جمشید قسم
که ایران همی قلب و خون من است
گرفته ز جان از وجود من است
بخوانیم همه این جمله در گوش باد
چو ایران نباشد تن من مباد
بدین بوم و بر زنده یک تن مباد
تخت جم ای سرای سراینده داستان
ای یادگار شوکت ایران باستان
جام جهان نمائی و دستان سرای جم
آئینه گذشته و آینده جهان
از عهد حشمت و عظمت یاد میدهی
ای مهد داریوش کبیر عظیم شان
بس دست اقتدار که بودت در آستین
بس سر بافتخار که سودت بر آستان
وقتا که آفتاب جهان تاب معرفت
از طرف بام قصر تو میشد جهانستان
جوشنده آبها و خروشنده بادها
تا زنده تو گشت و تو پاینده همچنان
آتش زدت سکندر و هر خشتی از تو شد
آئینه سکندر، آتش بدودمان
گردون نشان معدلت از میان نبرد
ای بارگاه حشمت تو معدلت نشان
تاریخ ما با آتش کین و حسد بسوخت
تاریخ را، بسوز درون باز کن دهان
وز آتش بیان، دل هر سنگ آب کن
ای قصه گوی سنگدل آتشین بیان
بودی و دیدی آنهمه کز بخت واژگون
هشتند پای بر سر تاج کیان کیان
طوفان نوح دیدی و غوغای رستخیز
از ترکتاز رومی و تازی و ترکمان
پستی گرای کشتی چندی و چون کنی
کاین بار ننگ بود بدوش تو بس گران
مانا که دیده دوخته میخواستی زشرم
آری فضیحت آنهمه، دیدن نمیتوان
امروز آن هوان و سر افکندگی گذشت
سر از زمین برآر و برآور بر آسمان
هین روز پهلوانی و گردن کشی است هین
هان روزگار جهان پهلوی است هان
شاه جهان ستان که بگوش سروش غیب
گفتا به تخت جم شو و میراث خود ستان
فرموده شه به کاوش اتلال تخت جم
آنسان که گفته بود سروشش بگوش جان
بس گنج زاد خاک و هم اینک دو گنجه ایست
سنگین چو فرقدان فلک زاده توامان
چون دو صدف بهریک دو سکه دو لوح
از سیم و زر که چون گهرش هشته در میان
بر سکهها نقش دو غرنده گاو و شیر
یعنی که رمز کوشش و پیروزیم بخوان
بر لوحها نگاشته میخی بدین مفاد
خطی بدلفروزی سرمشق کهکشان
«من شاه داریوش و فرزند ویشتاسپ
خورشید خاوران و شهنشاه آریان»
«اقلیم من زقاف و دانوب رفته تا حبش
وز مرز سیستها شده تا بوم هندوان»
«آهورمزد کشور پهناور مرا
خواهد زمکر اهریمنان بود پاسبان»
گویند خاک پارس که چونین ودیعتی
از دیرگه نهفته ببر داشت همچو جان
کس بر فراز مسند جم تا کنون نیافت
شایسته هدایت این گنج شایگان
تا این قران فخر و شرف اقتران که خواند
بختش به بپای تخت خدیو خدایگان
گوئی بهوش بود که از چشم ذوالقرن
چون چشمه حیات بظلمت شود نهان
یا خود به سیل فتنه ترک و عرب نبود
آن قدرتی که بسترد این نقش جاویدان
آری امانت است و نشایدش جز امین
ناموس کشور است و نبایدش جز امان
شاها چنین بسیرت دارا و جم بچم
پرچم چنان بجیش و حشم تا جبل بران
نیز داران سپاه جاوید زنده میگشت و زهم میپاشید
چشمها خیره و تند و سرکش لیک ریزان چو شرار آتش
لیک غوغا به سبکبالی خواب خفه میگشت چو آتش در آب
آخر کار به تلقین سروش اسم شب دادم و خوابید خروش
اسم شب «آتش اسکندر» بود که سیه باد رخ چرخ کبود
رفتم از پلهی رفعت بالا رو بخرگاه حریم والا
نردهها ریخته دندانه نما خنده میآیدش از غفلت ما
بعد سی قرن صباوت سیماست سنگها صیقلی و چهرهنماست
رهزن چرخ زده راه قرون وین غنائم بسر راه نگون
میتوان دید در آن معرض باد جامجم، افسرکی، تخت قباد
مدفن عشق و حمیت بینی قتلگاه مدنیت بینی
داریوشش بدل آتش و خون تخت و بخت و علمِ داد نگون
شعرهای زیبا درباره تخت جمشید
ناگهم شد بهنظر پردهگشا سینمائی دو مخالف سیما
این یکی چشم و چراغافروزان واندگر شعله و آتش سوزان
این درخشیدن تخت جمشید وان فروخفتن قرص خورشید
این فرا بردن کاخ و سردر وان فرود آمدن اسکندر
این یکی را که صدش گل چیدم در دل پرده چنین میدیدم
یافت فرمان شهنشاه صدور به پی افکندن این کاخ سرور
کاروانها به غریو و به قطار اوفتادند به راه از اقطار
ساردی ها به طلا میآیند با چه برقی و جلا میآیند
بار نیل آید و مرمر از مصر نیل را قافلهها بر سر جسر
خیل لبنان همه با کاج آید هند با صندل و با عاج آید
بار مخمل زده کاشانیها لعل بارند بدخشانیها
از نشابور دمد فیروزه فلکش کرده نگین دریوزه
کاوش و غلغله در کوه و کمر کان زرافشاند و دریا گوهر
میشکافد جگر صخره و کوه سنگ از سنگتراشان بستوه
نقشبندان و مقرنسسازان رنگریزان و قلمپردازان
نقشهها مختلط و گلچینی مصری، آشوری، رومی، چینی
لیک از آنجمله که بینی بهمیان چشم ذوق و هنر از پارسیان
همه اتباع و ملل دوش بهدوش سخت در کوشش و در جوش وخروش
هرچه این پرده شریف و مشعوف آن یکی پرده مهیب است و مخوف
اهرمن تاخته بر غرفه حور تیرگی چیره به سرچشمهی نور
تیغ کین است و کجاندازیها نَقل اسکندر و آن بازیها
خان مقدونیِ گل کرده جنون هرکجا میگذرد آتش و خون
بر سر قبضه شمشیرش دست سری از جام جهانگیری مست
مینهد پای به تخت جمشید تنگ عصر است و غروب خورشید
When you see Persepolis for the first time as I did
facing Marvdasht
you are likely to be disappointed but once inside the ruins themselves you are overwhelmed by the still-proud soaring columns
and by the quality and the fresh state of the bas-relief carvings
which are certainly among the finest in the history of the world’s art
وقتی برای اولین بار مثل من تخت جمشید را
رو به مرودشت، میبینید
احتمالا ناامید خواهید شد اما وقتی وارد خود ویرانه ها می شوید
از ستون های سر به فلک کشیده و همچنان مغرور
و کیفیت و تازگی حکاکی های برجسته
که مطمئنا از بهترین ها در تاریخ هنر جهان هستند، شگفت زده می شوید
قبله پادشاهانست این جهان مرکز ثقل جهانست این کاخ
کاخ دانش بود و کعبه داد حرمت آئین و محبت بنیاد
خرمن خوشه فضل است و فنون گردآورده اعصار و قرون
این همه زشت چرائی ای زن؟ کاخ داراست کجائی ای زن؟
تخت جم، ای سرای سراینده داستان
ای یادگار شوکت ایران باستان
جام جهان نمای و دستانسرای جم
آیینه گذشته و آینده جهان
کاخ ها و نبشته های پرافتخار تخت جمشید
یکی از شاهکارهای عالی بشر است
که توسط داریوش بزرگ و فرزندش خشیارشا بنا نهاده شد
پلکان و ستون های با شکوه آن در خور ستایش است
ویرانه های تخت جمشید با کاخ های پارسه
نشانه های هنر شگفت جهان باستان است
ویرانه های این عظمت به راستی انسان را مبهوت خودش می کند
چه برسد به زمانی که این کاخ های ایرانیان
با سنگ های قیمتی
و سربازان پادشاهی
و ستون های عظیم پابرجا بوده است
تختجمشید، عروس زیبا دگر افسرده و محزون سیما
آشیانی است شرارش در بر بوستانی است، خزانش در بر
لاله ها بی رمق و بی یارا آخرین شمع شکوه دارا
تخت و تاج و کمر و گوهر و عاج میدرخشد به سیل تاراج
کاخ های شاهنشاهی تخت جمشید یا پارسه
یکی از عجایب دنیای قدیم بوده است
و با اهرام مصر از حیث غرابت برابری می کند
تمام کتیبه های موجود در این کاخ ها با انسان سخن می گوید
و درس عبرتی برای آیندگان است