در این بخش از سایت ادبی و هنری روزانه چندین شعر و متن برفی قشنگ را برای شما دوستان قرار دادهایم. این متون و اشعار زیبا را میتوانید در کپشن، وضعیت واتساپ، استوری و حتی توئیتر (ایکس) استفاده کنید. در ادامه با ما باشید.
جملات قشنگ برفی
تا وقتی تو هستی که دستانم را بگیری،
آرزو میکنم هر روز زمین بخورم!
کاش تابستانها هم برفی بود !
برفها آرام آرام همه گلها را میپوشانند اما نگران نباش زیرا هیچ چیز گلهای درون تو را نمیپوشاند.
با رفتنت زمستان هم بیرحمانه سردتر شده است.
عشق یعنی :
چون خورشید، تابیدن بر شبهای دوست
و چون برف، ذوب شدن بر غمهای دوست
زمستان است و چشم کوچه از انتظارت، سپید!
پرنده مهاجرم!
بگو با کدام برف
می نشینی
بر شاخسار تنهاییام؟
همیشه آرزو داشتهام
روی برف، شعر بنویسم
روی برف، عاشق شوم
و دریابم که عاشق
چگونه با آتش برف میسوزد
If kisses were snowflakes ,I’d send you a Blizzard
اگر بوسهها، دانههای برف بودند برایت کولاکی از آنها میفرستادم
حس غریبی دارم روزهایِ برفی
روزهایی که صورتم از سرما میسوزد
و دستهایم در جیبم هم گرم نمیشود
سُر میخورم و میافتم
و خودم بلند میشوم
خودم خودم را میتکانم و ادامه میدهم
چیزی درونِ سینهام دارد یخ میزند
از بس میگویم تنھایی هم عالمی دارد
تا بھانه گیریهایش تمام شود
عکس نوشته قشنگ برفی
اولین سوز زمستان که به پنجره خیالم میزند
و اولین برف سفیدی که بر پیشانی غرورم مینشیند
به یاد تو میافتم
همان سرما، همان لطافت، همان آرامشی که در شب برفی زمستانی
نهفته است در وجودت موج میزند
تو شاید از تبار زمستانی و من شاید پاییزیترین عاشق دل خسته
تو اگر باز کنی پنجرهای سوی دلت
میتوان گفت که من چلچله باغ توام
مثل یک پوپک سرمازده در بارش برف
سخت محتاج به گرمای توام
زمستان در کنار تو هرگز سرد نیست.
برف همیشه تو را به یاد من میآورد. همانند عشق تو، زیبا، سفید و معجزهآساست.
چه حسی بود در قلبم شبیه کوچه برفی
به راه کوچه برفی تو را از خود جدا کردم
نفهمیدم که میمیرم نباشی مثل پروانه
تو را من در ته این کوچه برفی رها کردم
همانطور که برف به دنیا ارزش و جذابیت میدهد، عشق تو به زندگی من ارزش و جذابیت میبخشد.
قول داده بودی
با اولین برف به خیابان برویم و
آدم برفی رویاییمان را بسازیم
امروز برف آمد
من حتی منتظرت هم نبودم
آخر چطور انتظار کسی که نیست را بکشم؟
هموطنان بنده خدا اینا ! برای همدردی با مناطقی که از گاز محرومند نه تنها بخاری های
منزل خود را خاموش کردند بلکه کولر ها را هم روشن کردند !
فصل که رخت عوض می کند دوباره عاشقت می شوم …
گیرم زمستان باشد و من آهسته روی پیاده روی یخزده راه بروم !
عشق تو همین شال پشمی است که نفسم را گرم می کند !
دوستت دارم اما نه به اندازه ی برف،
چون یه روز آب میشه
دوستت دارم اما نه به اندازه ی گل
چون یه روز پژمرده میشه
دوستت دارم به اندازه ی دنیا
چون هیچ وقت تموم نمیشه
ای که چون زمستانی
و من دوست دارمت
دستت را از من مگیر
برای بالا پوش پشمین ات
از بازیهای کودکانه ام مترس
همیشه آرزو داشتهام
روی برف، شعر بنویسم
روی برف، عاشق شوم
و دریابم که عاشق
چگونه با آتش برف میسوزد
نزار قبانی
جملات ادبی درباره برف
از فشردن
دست های گرم تابستانی تو و
دست های زمستانی من
چه پاییز های انتظار گذشت و گذشت
تا شکوفه های بهاری معتدل
من و تو
بر آمدند..
زمستان
می تواند زیبا ترین فصل تقویم باشد
وقتی سرما می گیردم و بعد
توی تنور آغوشت گرم می شوم
وقتی شب های سیاه و طولانی
من باشم
و
تو باشی
و
پرده ی اتاق
که از غروب تا صبح کشیده می ماند
دوست داشتن تو
خوردن یک سیب سالم و سفید
در یک روز شفاف و
شیشه ای زمستانی
محبوب من!
دوست داشتن تو
مثل شادی نفس کشیدن است
در یک کاج زار برفی..
من عاشق زمستانم
عاشق اینکه ببینمت در زمستان آرام راه می روی که سر نخوری !
گونه هایت از سرما سرخ شده است
سر خود را تا حد ممکن در یقه ات فرو کرده ای
دست هایت در جیبت به هم مچاله شده
معصومانه به زمین خیره ای
چه قدر دوست داشتنی شده ای
حرفم را پس میگیرم
من عاشق زمستان نیستم ، عاشق توام . . .
و بی تو لحظه ای حتی دلم طاقت نمی آرد
و برف نا امیدی بر سرم یکریز می بارد
چگونه بگذرم از عشق ، از دلبستگی هایم ؟
چگونه می روی با اینکه می دانی چه تنهایم ؟
زمستان بهانه است برف از آسمون خسته میشه!
پاییز بهانه است برگ از درخت خسته میشه!
اس ام اس بهانه است دلم برات تنگ میشه!
زمستان این جاست و نام تو را صدا میزند
تا هم گام با من جادهای برفی را طی کنیم
و جای پاهایمان در دل برفها جا خوش کند
تو باشی، سردترین زمستانها هم طعم تابستان میدهند
عمر برف است و آفتاب تموز
اندکی ماند و خواجه غره هنوز
و بی تو لحظهای حتی دلم طاقت نمیآرد
و برف ناامیدی بر سرم یکریز میبارد
چگونه بگذرم از عشق، از دلبستگیهایم ؟
چگونه میروی با اینکه میدانی چه تنهایم ؟
متن های خاص برفی
آمدنت
قند را
در دل من آب میکند
برف را
در دل
زمستان
آرزو میکنم غمهای دلت بروند زیر برفهای زمستانی تا همیشه بدون غم بمانی.
برفها، حرفهای آسمانند
آسمان چه خوب حرف میزند
برف آمد و پاییز فراموشت شد
آن گریه یک ریز فراموشت شد
انگار نه انگار که با هم بودیم
چه زود همه چیز فراموشت شد
گل یخ زمستان تو هستم
اسیر ناز چشمان تو هستم
مرا پرپر مکن ای جانم ای دوست
که من مشتاق دیدار تو هست
الا ای برف !
چه میباری بر این دنیای ناپاکی؟
بر این دنیا که هر جایش رد پا از خبیثی است
مبار ای برف !
تو روح آسمان همراه خود داری
تو پیوندی میان عشق و پروازی
تو را حیف است باریدن به ایوان سیاهیها
تو که فصل سپیدی را سرآغازی
مبار ای برف !
عشق یعنی آن نخستین حرفها
عشق یعنی در میان برفها
عشق یعنی یاد آن روز نخست
عشق یعنی هر چه در آن یاد توست
دانه برف
یکی از ظریف ترین خلقت های خداوند است
اما نگاه کن زمانی که به هم چسبیده هستند
چه می توانند انجام دهند!
وقتی بهت گفتم : دلتنگ تو هستم
به شانه ام زدی تا دلتنگیم را تکانده باشی!
به چه دلخوش کرده ای؟
تکاندن برف از شانه آدم برفی؟
وقتی بهت گفتم: دلتنگ تو هستم
به شانهام زدی تا دلتنگیم را تکانده باشی !
به چه دلخوش کردهای؟
تکاندن برف از شانه آدم برفی؟
چه حسی بود در قلبم شبیه کوچه برفی
به راه کوچه برفی تو را از خود جدا کردم
نفهمیدم که میمیرم نباشی مثل پروانه
تو را من در ته این کوچه برفی رها کردم
زمین عروس شد و آسمان به حرف آمد
چه شادباشی از این خوب تر که برف آمد
چین و چروکهای صورتم را که ادامه دهی
به رفتنت میرسی
به زمستانی سخت
به برف
که سالهاست جای سایهات روی سرم مینشیند
برف نو! برف نو!
سلام، سلام
بنشین، خوش نشستهای بر بام
پاکی آوردی ای امید سپید
همه آلودگی ست این ایام
اصلِ زمستان این است
من باشم تو باشی و آغوشت
حالا این وسط برف و باران هم بیاید