در سایت ادبی و هنری روزانه چندین متن باران بهاری را برای شما دوستان قرار دادهایم. این متنهای احساسی و زیبا درباره باران و بهار هستند. درباره حس و حالی زیبا که به راستی شاهکار و تجربه کردنی است. پس اگر شما نیز به دنبال چنین متنهایی هستید، در ادامه با ما باشید.
متن و جملات احساسی درباره باران و بهار
فهرست مطالب
باران بهاری میبارد و زمین نفس تازه میکشد، گویی طبیعت دوباره متولد شده است.
قطرههای باران بهاری، مثل نوازشی نرم، گلها را بیدار میکنند.
زیر باران بهاری قدم بزن، بگذار دلت با طراوت بهار شسته شود.
باران بهاری، آواز آسمان است که زمین را به رقص دعوت میکند.
با هر قطره باران بهاری، زندگی در رگهای طبیعت جاری میشود.
باران بهاری با لطافت بینظیرش از آسمان فرو میریزد و زمین تشنه را سیراب میکند؛ هر قطرهاش مثل نغمهای آرام، شاخههای خشکیده را نوازش میدهد و گلها را به رقصیدن در نسیم خنک بهار دعوت میکند، گویی طبیعت پس از خوابی طولانی، چشمانش را به روی زندگی دوباره باز کرده است.
وقتی باران بهاری شروع به باریدن میکند، آسمان انگار با زمین آشتی کرده و با مهربانی، قطرههای نقرهای را بر سر دشتها و کوهها میپاشد؛ بوی خاک نمزده در هوا میپیچد و پرندهها با شادی آواز میخوانند، انگار این باران نه فقط جسم طبیعت، بلکه روح آن را هم شستوشو میدهد.
باران بهاری، هدیهای است از آسمان به زمین؛ با هر قطره که بر برگهای سبز مینشیند، زندگی در رگهای درختان جریان پیدا میکند و چمنها با طراوت بیشتری سر از خاک بیرون میآرند؛ این باران، قصهگوی بهار است که با صدای آرامشبخشش، داستان رویش و شکوفایی را برایمان زمزمه میکند.
در زیر باران بهاری که نرم و آهسته بر چترم میکوبد، قدم میزنم و به صدای طبیعت گوش میدهم؛ قطرهها با زمین برخورد میکنند و ملودیای میسازند که قلب را آرام میکند، انگار این باران آمده تا غبار دلها را بشوید و امید را در میان رنگهای زنده بهار بکارد.
عکس نوشته باران و بهار
باران بهاری مثل جادویی است که در ماههای سرد سال منتظرش بودیم؛ وقتی میبارد، پنجرهها را باز میکنم و اجازه میدهم نسیم خنک و عطر باران فضای خانه را پر کند، زمین از شوق میلرزد و گلها با لبخند به آسمان نگاه میکنند، گویی این باران، کلید گنجینه زندگی دوباره طبیعت است.
باران بهاری با ریتمی آرام و دلانگیز از ابرهای خاکستری سرازیر میشود و زمین را در آغوش میگیرد؛ هر قطره که بر خاک مینشیند، گویی بوسهای است از آسمان بر گونههای تشنه طبیعت، و در این لحظه، شاخههای درختان که تا دیروز در سکوت زمستانی فرو رفته بودند، با شوق به سمت نور خم میشوند و برگهای نوپا را به نمایش میگذارند، انگار این باران، معجزهای است که بهار را کامل میکند.
وقتی باران بهاری میبارد، انگار آسمان تصمیم گرفته قلممو به دست بگیرد و تابلوی طبیعت را رنگآمیزی کند؛ قطرهها با ظرافت بر گلبرگهای نازک گلها میلغزند، چمنها را براقتر میکنند و جویبارهای کوچک را در دل زمین زنده میکنند؛ بوی نم خاک با عطر شکوفههای تازه در هم میآمیزد و نسیمی که از میان این همه طراوت میوزد، روح را به سفری آرام در دل بهار میبرد.
باران بهاری، مثل شعری است که طبیعت برایمان میسراید؛ با هر قطره که از آسمان فرو میافتد، صدایی نرم و دلنشین در گوش دشتها و جنگلها میپیچد، پرندگان در لابهلای شاخهها آوازشان را با این موسیقی آسمانی هماهنگ میکنند و خورشید که گاه از پشت ابرها سرک میکشد، با نور طلاییاش رنگینکمانی میسازد که انگار پل ارتباطی میان زمین و آسمان است، و من در این لحظه فقط میخواهم زیر این باران بایستم و به شگفتیهایش خیره شوم.
باران بهاری که میآید، انگار زمان برای لحظهای متوقف میشود؛ پنجرهها را باز میکنم و به تماشای رقص قطرهها مینشینم که با لطافت بر پشت برگها مینشینند و از آنجا به خاک میغلتند، گودالهای کوچک آب در کوچهها شکل میگیرد و کودکان با شادی پابرهنه در آن میدوند، و من با هر نفس عمیق، عطر باران را در ریههایم حس میکنم و به خودم یادآوری میکنم که این لحظههای ساده، بزرگترین هدیه بهارند.
باران بهاری، با آن صدای آرام و یکنواختش، مثل لالایی طبیعت است که زمین را به خواب سبزی فرو میبرد؛ از پشت پنجره به دشت نگاه میکنم که حالا زیر این باران، مثل فرشی از مخمل سبز شده، گلهای وحشی سرشان را از خاک بیرون آوردهاند و با هر نسیمی که همراه باران میوزد، به این سو و آن سو خم میشوند، و من در این لحظه فقط آرزو میکنم که این باران هیچوقت تمام نشود تا طراوتش برای همیشه در دلم بماند.
باران بهاری با آرامشی بیمانند از آسمان فرو میریزد و زمین را در جادویی از طراوت و زندگی غرق میکند؛ قطرهها مثل مرواریدهای کوچک بر شاخههای تازهجوانهزده درختان مینشینند و با هر وزش باد، به رقص درمیآیند، گویی طبیعت در این لحظه لباس نو به تن کرده و با شوق، خود را در آینه جویبارهای شفاف تماشا میکند؛ بوی خاک بارانخورده با عطر شکوفههای تازهگشوده در هم میآمیزد و من در این هوا نفس میکشم و احساس میکنم که قلبم هم با هر قطره، تازهتر میشود.
وقتی باران بهاری شروع به باریدن میکند، انگار آسمان و زمین با هم پیمانی تازه بستهاند؛ ابرهای خاکستری با سخاوت، باران را بر دشتهای تشنه میبارانند و هر قطره که به خاک میرسد، زندگی را در دل ریشههای خفته بیدار میکند؛ علفها با سرعتی شگفتانگیز سر از زمین بیرون میآرند، پروانهها در میان قطرهها بال میزنند و صدای شرشر آب که از ناودانها به پایین میریزد، مثل موسیقیای است که طبیعت برای جشن بهار نواخته، و من فقط میخواهم چشمانم را ببندم و به این سمفونی گوش بسپارم.
باران بهاری، مثل نقاشیای زنده است که هر لحظه تغییر میکند؛ از پشت پنجره به قطرههایی نگاه میکنم که با نظمی شاعرانه بر شیشه میکوبند و ردهایی مواج به جا میگذارند، در حیاط، گلدانها از شوق این باران سرریز شدهاند و گلهای سرخ و زرد، با طراوت بیشتری به آسمان لبخند میزنند؛ نسیم خنکی که همراه باران میوزد، پردهها را به بازی میگیرد و من در این لحظه، قهوهای گرم در دست، به این فکر میکنم که چطور این باران ساده میتواند دنیا را اینقدر زیبا کند.
متن های قشنگ درباره بهار و باران
باران بهاری که میبارد، انگار طبیعت تصمیم گرفته قصهای تازه برایمان تعریف کند؛ قطرهها با ملایمت بر پشت برگهای پهن مینشینند و از آنجا به زمین میچکند، جویبارهای کوچک در کوچهها راه میافتند و صدای خنده بچههایی که با چکمههای رنگی در آب میپرند، فضا را پر میکند؛ از دور، کوهها زیر مهای نازک پنهان شدهاند و خورشید که گاه از لابهلای ابرها سرک میکشد، با نورش رنگینکمانی میسازد که انگار دروازهای است به دنیایی از امید و شادی، و من در این لحظه فقط دلم میخواهد زیر این باران راه بروم و خیس شوم.
باران بهاری، مثل هدیهای است که آسمان با دستهای باز به زمین تقدیم میکند؛ وقتی میبارد، پنجره را باز میکنم و به صدای قطرهها که با ریتمی آرام بر شیروانی میکوبند گوش میدهم، درختان حیاط که تا دیروز در سکوتی خشک ایستاده بودند، حالا با برگهای تازه و براقشان به این سو و آن سو تکان میخورند، گنجشکها زیر شاخهها پناه گرفتهاند و با هر توقف کوتاه باران، دوباره آوازشان را از سر میگیرند، و من در این لحظه، با یک فنجان چای داغ کنار پنجره، به این فکر میکنم که این باران، چطور میتواند دل آدم را اینقدر سبک کند.
چک چک باران بهاری
در کوچه و خیابان یکی از خاطره انگیزترین لحظاتی است که
هر کسی می تواند این لحظه دلنشین را در کنار یار خود تجربه کند
تا با هم یک روز خاطره انگیزی را در دفتر عشق خود به ثبت رسانند
باران …
زیباترین اتفاق است برای بهار،
مثلِ تو برای من …
باران عطر نام تو را دارد
روز های بارانی بهار حوالی تو بهترین جای جهان است
باران بهاری را دوست دارم
وقتی چتری از جنس شانه های مهربان تو دارم
کاش در یک روز بارانی دستم به دستت برسد
کاش قاصدک مرا به یاد تو بیاورد
بیایی و غرق شویم در غروب دل انگیز بارانی
کنار تو چه عطر خوشی دارد باران بهاری