سخنان سنگین درباره عشق (جملات عمیق فلاسفه درباره عشق و دوست داشتن)

سخنان سنگین درباره عشق (جملات عمیق فلاسفه درباره عشق و دوست داشتن)

عشق همواره یکی از مورد بحث‌ترین موضوعات فلاسفه بزرگ بوده است. از ضیافت افلاطون تا فلسفه پست مدرن عشق موضوعی بسیار مهم برای فلاسفه بوده است. ما نیز در این بخش از سایت ادبی و هنری روزانه سخن بزرگان فلسفه درباره عشق را برای شما دوستان قرار خواهیم داد. با ما باشید.

سخنان نیچه درباره عشق

سخنان نیچه درباره عشق

ازدواج به معنای بورژوازی کلمه، که معنایی محترمانه به حساب می‌آید، به‌هیچ‌‌وجه عشق نیست، همان‌گونه که معنی پول و معامله را هم نمی‌دهد.

هیچ مؤسسه‌ای را نمی‌توان براساس عشق بنیان نهاد.

ازدواج اعطای اجازه‌ی اجتماعی به دو نفر است تا نیاز جنسی خود را ارضا کنند. بدیهی است شرایطی که جامعه در نظر می‌گیرد بنابر جذبه و کشش بین دو شریک زندگی و اراده و آرزوهای خوب طرفین است.

در قرن هجدهم، ما حیوانات خونگرم  با قلب‌هایی حساس، معنای مدرنیزه‌شده و نوینی از ازدواج استخراج کردیم که به مفهومِ اشتیاق پهلو می‌زد و سنگینی واژه‌ی اختراع‌شده در عصر اشرافی‌گری را که متضمن حریم شخصی بیشتری بود پاسخگو شد.

حرص، عشق: آه که چقدر طنین این دو واژه در قلب‌های ما با هم متفاوت است! با اینحال هر دوی آنها می توانند بیان کننده یک غریزه واحد تحت دو نام مختلف باشند: اولی به صورت منفی و ناپسند از نظر کسانی که مال و منالی اندوخته اند و غریزه مالكيت آنها کمی ارضاء شده و اکنون نگران دارایی های خود هستند؛ دومی به صورت ستایش آمیز از نظر ناراضیان و تشنگان که این غریزه را خوب می دانند. عشق به همنوع، آیا میل خودخواهانه مالکیت جدید نیست؟ همین طور عشق به دانش و به حقیقت؟ و به طورکلی خواست هر چیز جدید؟

همیشه یک دیوانگی در عشق هست؛ اما همیشه دلیلی در جنون وجود دارد.

عشق حالتی است که در آن انسان چیزها را با به قطعی ‌ترین حالت ممکن که نیست، می ‌بیند.

فقدان عشق نیست، بلکه فقدان دوستی است که ازدواج ها را غیر مطلوب می کند.

آنچه از روی عشق انجام می شود همیشه فراتر از خیر و شر است.

جملات آرتور شوپنهاور درباره عشق و عاشقی

جملات آرتور شوپنهاور درباره عشق و عاشقی

عشق و عاشقی هر چند لطیف و پر احساس ابراز گردد ،باز هم ریشه در شهوت دارد.

عشقِ مرد پس از گذشت دوره ای مشخص به طور محسوس رو به کاهش می گذارد، چنانکه تقریباً هر زن دیگری بیش از زن خودش برایش جذابیت دارد؛ مرد متمایل به تغییر است، در حالی که عشق زن پس از انتخاب به گونه ای مداوم افزایش می یابد.

در جهانِ مدرن، خواب هم گویی کُنشی فلسفی است. مانندِ کرکترِ این رُمان. او می‌خوابد تا از جهان فاصله بگیرد. خواب گویی که یک نوع جنگِ نرم است علیهِ بی‌معناییِ جهان. عشقِ او به خواب از سرِ خستگیِ جسمانی و فیزیکی نیست بلکه دلیلی متافیزیکی دارد.

میل شدید آدمی به لذت جنسی در کودکی به شکل علاقه شدید به خوراکی‌های خوشمزه، در بزرگسالی به شکل تمایل به شهوت‌رانی و در دوران پیری بار دیگر به شکل عشق به غذاهای لذیذ جلوه‌گر می‌شود.”

سخنان بودا درباره عشق

سخنان بودا درباره عشق

شما می توانید سراسر جهان را برای یافتن کسی که بیشتر از خودتان لایق عشق و محبتتتان باشد جست و جو کنید و مطمئن باشید که آن شخص را در هیچ کجا پیدا نخواهد کرد چرا که این خود شما هستید که، بیشتر از هر کسی در جهان سزاوار عشق و محبتتان می باشید.

عشق واقعی از درک یکدیگر متولد می شود.

نفرت با نفرت متوقف نمی شود، بلکه تنها با عشق است که پایان می یابد.

پرتو عشق بی حد و حصری نسبت به تمام جهان داشته باشید.

برخی از بودا به خاطر ترک همسرش انتقاد کردند، اما با دیدن غرور و خطر سه سم، طمع، نفرت و توهم در این زندگی هرگز رضایت بخش و رنج آور، بودا با اشتیاق شدید برای غلبه بر رنج غلبه کرد. برای رهایی از پیری، بیماری، بدبختی و مرگ نه تنها برای خود بلکه برای همه موجودات (از جمله همسر و فرزندان). این شفقت عمیق او بود که او را به تلاشی سوق داد که در روشنگری به اوج خود رسید. این شفقت بود که اکنون قلب او را به این تصمیم بزرگ برانگیخت. او از رنج آگاه شد و متقاعد شد که رسالت او رهایی برای خود و دیگران است. پس از تبدیل شدن به بودا، او سرانجام از دلسوزی برای همسر و فرزندش دوباره ظهور کرد، به دنبال پاسخ بود، سال ها رنج کشید، سرانجام نه تنها برای همسر و فرزندش، بلکه برای همه موجودات ذی‌شعور. این معنای عشق واقعی است.

جملاتی درباره عشق از فیلسوف شرقی اُشو

جملاتی درباره عشق از فیلسوف شرقی اُشو

لذت بردن از هرکاری، حتی از مراقبه؛ انجام هرکاری با عشقی ژرف

اگر عشق بورزی و این سالن سخنرانی را تمیز کنی، ایـن کاری خلاق است.

من نمی‌گویم عشق خیر است

گاهی عشق می‌تواند شر باشد.

می‌توان عاشق آدم عوضی شد

و عشق می‌تواند انگیزه شر باشد.

شخصی عاشق کشورش است،

این می‌تواند شر باشد و همه می‌دانیم که ملی‌گرایی سبب چه جنگ‌ها و کشتارهایی شده است

شخصی دیگر عاشق مذهب خودش است و به سادگی می‌تواند پرستشگاه دیگران را به آتش بکشد و پیروان فرقه‌های دیگر را به راحتی قتل عام کند.

عشق هیچ‌ گاه همیشه خیر نیست

و خشم همیشه شر نیست

سعی نکن زندگی را بفهمی،

فقط زندگی کن!

سعی نکن عشق را درک کنی،

در عشق محو شو!

آن وقت است که می‌فهمی،

و این ادراک، از تجربه ات جاری می‌شود.

این دریافت، مخرب راز نیست.

هرچه بیشتر بدانی، متوجه می‌شوی که ندانسته‌ها بی‌شمارند.

راه رسیدن به عشق هیچ بودن است.

بە محض اینکه فکر کنی که

کسی هستی عشق از جاری شدن باز می‌ایستد

عشق فقط از درون کسی به بیرون جاری میشود که:

کسی نباشد.

هنگامی که خالی باشی، عشق نیز در تو جای خواهد گرفت

متونی با موضوع عشق از افلاطون بزرگ

متونی با موضوع عشق از افلاطون بزرگ

عشق پدر امنیت، ملاطفت، نازکی، نرمی، شادی و رغبت است که بدو، خیرات عزت و همه بدیها ذلت و زوال یافته اند.

زندگی بدون عشق محال است . برای مردم بی عشق دنیا حکم قبرستان وسیعی دارد .

آنگاه ادامه داد و گفت که: عشق نه زیباست و نه نیکو. از او پرسیدم که تو ای دیوتیما، آیا گمان می‌کنی که عشق بدی و زشتی است؟ گفت: خاموش. مگر لازم است آنچه زیبا نیست، زشت باشد؟ مگر نمی‌دانی که میان دانایی و نادانی فاصله‌یی وجود دارد؟ من گفتم آن فاصله کدام است؟ گفت: باور درستی که نتواند منطق خود را اثبات کند، دانایی نیست، امّا چون شناخت به حقیقت است، نادانی هم نمی‌باشد و این فاصله‌ی میان دانایی و نادانی است.

عشق عبارت است از اشتیاقِ بدست آوردنِ خوبی برای همیشه.

هنوز نوع بشر معنیِ توانایی و قدرت عشق را ندانسته، اگر می‌دانست سراسر زمین را «پرستشگاه عشق» می‌ساخت، تا با شکوه‌ترین شعائر و مراسم، هدیه‌های خویش را تقدیم و تقدیس نامش گرداند. و قربانی‌ها نیازش سازد. زیرا وی از سزاوارترین خدایان است که باید پرستیده شود و نشده.

افلاطون را استاد حکمت اشراق می‌خوانند و حکمت اشراق سرچشمه‌اش ذوق و شور عشق است، به این واسطه نوشته‌های افلاطون در عین این که نثر است بهترین اشعار است و با آنکه همواره دم از عقل و علم می‌زند در واقع عشق و ذوق را افاضه می‌کند

گفت: در مورد عشق نیز وضع به همین صورت است و مفهوم و معنی عشق به طور کلّی عبارت است از: هر گونه تلاش و کوشش برای رسیدن به خوبی و خوشبختی و این بالاترین هدف و غایت هر کس است

«هرج و مرج عالم هستی را فرا گرفته بود، تا اینکه زمین آفریده شد، زمین مرکز ثقل اشیاء گردید. و پس از آن عشق پدید آمد.»

عاشق بازاری که عشق او به صورت است و تن و نه به سیرت و جان، عشقی پست دارد. چنین عشقی پایدار نیست، چه عشق، چیزی است گذرنده و فانی و در معرض تغییر و دگرگونی. از این رو وقتی نشاط جوانی گذشت عشق او هم زایل می‌شود و عاشق بال می‌گشاید و به دنبال عشقی دیگر پرواز می‌کند و قول و عهد خویش را می‌شکند و همه چیز را فراموش می‌کند. امّا عشقی که به خلق و خوی شرافتمندانه‌یی قرین باشد پابرجاست و زایل و فانی‌ناشدنی. پس ما باید این دونوع دلبستگان عشق را با دقت و احتیاط از همدیگر بازشناسیم و خدمت نوع شرافتمندانه را پذیرا شویم و از صحبت دیگری بگریزیم.

سخنان ارسطو درباره عشق

سخنان ارسطو درباره عشق

در زندگی وقتی کاری برای انجام یا چیزی برای عشق ورزیدن یا بارقه ای برای امیدوار بودن داشتید ، آن گاه بدانید فرد شادی خواهید بود .

انسانها خوبی را دوست دارند و می خواهند که خوبی همیشه از آن ایشان باشد .

عشق، حواس را از ديدن عيبها منع مي كند

Love is composed of a single soul inhabiting two bodies.

عشق از یک روح تنها که در وجود دو جسم باشد، تشکیل شده است.

از دیدگاه افلاطون و ارسطو، تصور عشق دوسویه مابین خدا و انسان بی‌شک کُفرآمیز می‌بود. چون اِروس به معنی نیاز ابدی به مالکیت نیکی است، تنها در ذات‌های ناقص و ناکامل، به عبارتی انسان‌ها، می‌تواند جلوه کند. از آنجا که خدایان، بر حسب تعریف، نماد کمال و عاری از هرگونه کمی و کاستی اند، پس به نحوی ذاتی نیک‌اند؛ به عبارتی، هرگز نمی‌توانند عاشق باشند. درست است که افلاطون عشق را واسطۀ مهمی مابین خدا و انسان می‌دانست، اما این عشق صرفاً یک سویه می‌توانست وجود داشته باشد. انسان عاشق خداست، اما خدا پاسخگوی این عشق نیست.‌

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *