جملات قصار خواجه عبدالله انصاری؛ سخنان با معنی از دانشمند قدیمی

جملات قصار خواجه عبدالله انصاری را در این بخش از سایت ادبی روزانه قرار داده‌ایم. ابو اسماعیل عبدالله بن منصور محمد ملقب به شیخ الاسلام و معروف به خواجه عبدالله انصاری، پیر هرات ، پیر انصار و «انصاری هروی»، دانشمند و عارف صوفی مسلک بود. او به عنوان یکی از نوابغ ادبی و چهره‌های شاخص و خراسان قدیم در قرن ۱۱ میلادی/ ۵ ه‍.ق شناخته می‌شود که به عنوان مفسر قرآن، محدث، اهل فن جدل و استاد اخلاق، دستی بر آتش داشته‌است.

جملات قصار خواجه عبدالله انصاری؛ سخنان با معنی از دانشمند قدیمی

متن های عمیق از عبدالله انصاری

در عجبم از کسی که کوه را می شکافد تا به معدن جواهر برسد،ولی خویش را نمی کاود تا به درون خود راه یابد.

الهی نام تو ما را جواز، مهر تو ما را جهاز، شناخت تو ما را امان، لطف تو ما را عیان.

الهی ضعیفان را پناهی. قاصدان را بر سر راهی. مومنان را گواهی. چه عزیز است آن کس که تو خواهی…

الهی در جلال رحمانی، در کمال سبحانی، نه محتاج زمانی و نه آرزومند مکانی، نه کس به تو ماند و نه به کسی مانی. پیداست که در میان جانی، بلکه جان زنده به چیزی است که تو آنی.

الهی چون در تو نگرم از جمله تاج دارانم و چون در خود نگرم از جمله خاکسارانم خاک بر باد کردم و بر تن خود بیداد کردم و شیطان را شاد

الهی در سر خمار تو دارم و در دل اسرار تو دارم و بر زبان اشعار تو

الهی اگر گویم ستایش و ثنای تو گویم و اگر جویم رضای تو جویم

الهی اگر طاعت بسی ندارم اندر دو جهان جز تو کسی ندارم .

الهی ظاهری داریم بس شوریده و باطنی داریم بخواب غفلت آلوده و دیده ای پر آب گاهی در آتش می سوزیم و گاهی در آب دیده غرق .

الهی هر که تو را شناخت و علم مهر تو افراخت هر چه غیر از تو بود بینداخت.

آن کس که تو را شناخت جان را چه کند

فرزند و عیال و خانمان را چه کند

دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی

دیوانه تو هر دو جهان را چه کند

متن های عمیق از عبدالله انصاری

الهی مرا آن ده که مرا آن به

الهی اگر از دنیا مرا نصیبی است به بیگانگان دادم

واگر از عقبی مرا ذخیره ای است به مومنان دادم

در دنیا مرا یاد تو بس و در عقبی مرا دیدار توبس

عکس نوشته جملات عبدالله انصاری

الهی ضعیفان را پناهی ؛ قاصدان را بر سر راهی ؛ مومنان را گواهی ؛ چه عزیز است آنکس که تو خواهی!

الهی هر که ترا شناسد ؛ کار او باریک و هر که ترا نشناسد ؛ راه او تاریک .

الهی توانائی ده که در راه نیفتیم و بینائی ده که در چاه نیفتیم .

الهی بر عجز خود آگاهم و بر بیچارگی خود گواهم ؛ خواست خواست توست ؛ من چه خواهم

الهی از پیش خطر و از پس راهم نیست دستم گیر که جز فضل تو پناهم نیست.

الهی ترسانم از بدی،خود بیامرز مرا به خوبی خود.

الهی بنیاد توحید ما خراب مکن و باغ امید ما بی آب مکن.

الهی هرکس ازآنچه ندارد مفلس است و من از آنچه دارم.

الهی ابوجهل از کعبه می آید و ابراهیم از بتخانه،کار به عنایت بود ،باقی بهانه.

الهی اگر مجرمم، مسلمانم و اگر بد کرده ام پشیمانم.

الهی کدام درد از این بیش باشد که معشوق توانگر بود و عاشق درویش…

الهی من کیستم که ترا خواهم چون از قسمت خود آگاهم ، از هر چه می پندارم کمترم

الهی فرمودی که در دنیا بدان چشم که در توانگران می نگرید ، بدرویشان و مسکینان نگرید .

الهی تو کریمی را والاتری که در آخرت بدان چشم که در مطیعان نگری در عاصیان نگری.

الهی دلی ده که در حرص و آز بر ما باز نشود و قناعتی ده که چشم امید ما جز بروی تو باز نشود.

الهی دستم گیر که دست آویز ندارم و عذرم بپذیر که پای گریز ندارم.

الهی تحقیقی ده که از دنیا بیزار شویم و توفیقی ده که در دین استوار شویم

الهی اگر پرسی حجت نداریم و اگر بسنجی بضاعت نداریم و اگر بسوزی طاقت نداریم .

مائیم همه مسلمان بیمایه و همه از طاعت بی پیرایه و همه محتاج و بی سرمایه الهی چون نیکان را استغفار باید کرد ، نانیکان را چه باید کرد ؟

الهی مبینی و میدانی و برآوردن می توانی .

الهی چون همه آن کنی که می خواهی پس از این بنده مفلس چه می خواهی . الهی آمرزیدن مطیعان چه کار است . کرمی که همه را نرسد چه مقداب است ؟

الهی آفریدی رایگان و روی دادی رایگان . پس بیامرز رایگان که تو خدایی نه بازرگان

عکس نوشته جملات عبدالله انصاری

جملات معنوی عبدالله انصاری

الهی اگر چه بهشت چون چشم و چراغ است

بی دیدار تو درد و داغ است.

دوزخ بیگانه را بنگاه است.

وآشنا را گذرگاه است

وعارفان را نظرگاه است

الهی اگر مرا در دوزخ کنی دعوی دار نیستم،واگر در بهشت کنی بی جمال تو خریدار نیستم.

الهی!

من به حور و قصور ننازم،اگر نفسی باتو پردازم،از آن هزار بهشت سازم.

الهی چون آتش فراق داشتی با آتش دوزخ چه کار داشتی . الهی روزگاری ترا می جستم خود را می یافتم . اکنون خود را می جویم ترا یافتم.

الهی بر عجز و بیچارگی خود گواهم و از لطف و عنایت تو آگاهم ! خواست خواست تو است من چه خواهم ؟ ( من چه دانم ؟)

الهی!خواندی تاخیر کردم.فرمودی،تقصیر کردم.عمر خود بر باد کردم و بر تن خود بیداد کردم.اگر گوییم ثنای تو گوییم.اگر جوییم رضای تو جوییم.

الهی!گفتی کریمم،امید بدان تمام است.تا کرم تو در میان است،نا امیدی حرام است.

پیر طریقت گوید: خداوندا نام تو ما را جواز،مهر تو ما را جهاز،شناخت تو ما را امان،و لطف تو ما را عیان خداوندا ضعیفانرا پناهی، قاصدان را بر سر راهی،و مؤمنانرا گواهی،چه عزیز است آن کس را که تو خواهی

پیر طریقت گوید: دو گیتی در سر دوستی شد و دوستی در سر دوست اکنون نمیتوانم گفت که اوست

چشمی دارم همه پراز صورت دوست

با دیده مرا خوشست تا دوست در اوست

از دیده و دوست فرق کردن نه نکوست

یا اوست بجای دیده یا دیده خود اوست

پیر طریقت گوید: فردا در موقف حساب اگر مرا نوائی بود و سخن را جائی،گویم بار خدایا از همه چیز که دارم در یکی نگاه کن

نخست در سجودی که هرگز جز تو کسی را از دل نخواست،دوم تصدیقی که هرچه گفتی گفتم راست،سوم چون نسیم کرمت برخاست دل و جان من جز تو را نخواست

جز خدمت روی تو ندارم هوسی

من بی تو نخواهم که برآرم نفسی

جملات معنوی عبدالله انصاری

پیر طریقت گوید: خدایا نمی توانیم این کار را بی تو به سر بریم نه زهره آن داریم که از تو به سر بریم هرگه که پنداریم رسیدیم از حیرت شما روا گردیم

خدایا کجا باز یابیم آن روز که تو ما را بودی و ما نبودیم تا باز بآنروز رسیم میان آتش ودودیم اگر به دو گیتی آن روز یابیم برسودیم ور نه بود خود را به نبود خود شنودیم

انعمت علیهم به اسلام وسنت در هم بست که تا هر دو بهم نشنوند بنده را استقامت دین نبود که اسلام بی سنت نیست و هرچه نه با سنت است آن دین حق نیست از این جا است که پیغمبر گفت گفتار نیک بسته به کردار نیک است و هر دو بسته به نیت است و هر سه بسته به موافقت باسنت است

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *