جملات عرفانی تکان دهنده را در سایت ادبی و هنری روزانه قرار دادهایم. این متون عارفانه و فلسفی را میتوانید ضمن خوانش و تفکر درباره آنها، در فضای مجازی نیز بازنشر کرده و مخاطبین خود را نیز به خوانش یک متن عرفانی عمیق تشویق کنید.
متن عارفانه فلسفی
گر همه دشمنی کنی، از همه دوستان بِهی…
به عالَم گر تهیدستی، به درگاه رضا رو کن
کز این در هیچکس با دست خالی برنمیگردد
مهم نیست که کجا و
چحوری زندگی میکنی
مهم اینه که تو قلبت
احساس خوشبختی کنی
و چشمت به زندگی کسی نباشه…
اگر معنویت باعث می شه که فکر کنی
از دیگران برتری اون معنویت نیست
منیته…
همه چیز تو زندگی موقتیه،
اگه خوب پیش میره ازش لذت ببر برای همیشه دوام نداره.
اگه بد پیش میره نگران نباش، اونم دوام نداره.
“همه چیز تو زندگی موقتیه”
اما عزیز من!
در این جهان بی سر و ته
هیچ یکنفری، جای دیگری را تنگ نکرده است.
حال خوشِ هیچکس از خوشبختی کسی کم نکرده است.
خوب باش، خوب بخواه و قلبت را نورانی کن.
چرا که هیچ قلب تاریکی،آرامش را لمس نکرده..
تعهد خیلی مهمه؛
تعهد به حرفات
تعهد به انتخابت
تعهد به کارت
تعهد به قولت
تعهد به آدمایی که تو زندگیتن،
تعهده که عیار آدما رو مشخص میکنه…
وگرنه موقع حرف زدن و قول دادن، همه هستن!
حتی یه غریبه تو خیابون.
و زندگی با تمام دردهایش، هنوز هم زیباست..
هنوز هم خورشید، لبخند میزند،
امید، هر صبح در زیر پوست سرد زمین، به جریان میافتد…🌸🍃
که امید، زیباست،
عشق، زیباست، طلوع، زیباست، شکفتن، زیباست،
و زندگی..
آه، زندگی با تمام دردهایش، هنوز هم زیباست🌸🍃
عکس نوشته جملات عرفانی
آدم از یه جایی به بعد، از همه دوری میکنه.
از اونا که رفتن، از اونایی که هستن و حتی اونایی که هنوز نیومدن.
🌺
صبح آغاز دوباره زیستن است.
تنفسی عمیق
از تازه ترین هوای زندگی
یک قدم نزدیک تر
به رؤیاهای دیروزت.
پس نفس بکش امروز را
وجاری کن عشق را
دربـند بـند وجـودت
روزتون پراز عـشق وامـید
شادا بهار
که دست مرا گرفته
نمیدانم به کجا میبرد؛
شادا من
که دست بهار را گرفته
به خانهی خود میبرم…
“شمس_لنگرودی
خدا در دستی است که
به یاری میگیری،
درقلبیست که شاد میکنی،
درلبخندیست که به لب مینشانی،
خدا درعطر خوش نانیست که
به دیگری میدهی،
درجشن و سروریست که
برای دیگران بپا میکنی،
آنجاست که عهدمیبندی و عمل میکنی،
خدا؛ درتو، باتو، و برای توست…
همه چی درست میشه
زمانبندی خدا حرف نداره . . .
انسانهای ناپخته
همیشه میخواهند
که در مشاجرات پیروز شوند…
حتی اگر به قیمت
از دست دادن “رابطه” باشد…
اما انسانهای عاقل
درک میکنند که گاهی
بهتر است در مشاجره ای ببازند،
تا در رابطه ای که
برایشان با ارزش تر است
“پیروز” شوند…
هیچگاه فراموش نکنیم که هیچکس بر دیگری برتری ندارد ؛
مگر به ” فهم و شعور ” ؛
مگر به ” درک و ادب ” ؛
آدمی فقط در یک صورت حق دارد به دیگران از بالا نگاه کند و آن هنگامی است که بخواهد دست کسی را که بر زمین افتاده را بگیرد و او را بلند کند !
واین قدرت تو نیست ؛
این ” انسانیت ” است….!!
متن عارفانه برای زندگی
آرامش یعنی
گره خوردن دستامون به هم
آرامش یعنی تماشای لبخندت
آرامش یعنی صدات ، چشمات ، بغلت
دلبر اصلا آرامش یعنی وجودت
یعنی داشتنت برای همیشه
حواسمان باشد
به كوتاهی زندگی ،
زندگی به همين
آسانی ميگذرد……
بیاییم
مهربان باشيم
و آرامش به یکدیگر هدیه دهیم .
فرقی نمیکند آغازِ هفته باشد یا پایانش…
صبح باشد یا شب…
بذرِ امید؛
نه وقت میشناسد،
نه موقعیت…
هر وقت بکاری؛
شبیهِ لوبیایِ سحرآمیز،
با اولین طلوعِ آفتابِ خواستن؛
جوانه میزند…
و تا آسمانِ موفقیت و توانستن،
اوج میگیرد…
هرگز نااُمید نباش…!
نااُمیدی، تیشهی بیرحمیست
به جانِ ریشهی شعور و خوشبختیات…
پس تا دیر نشده،
بذرِ جادوییِ امیدت را بکار،
و معجزههایت را درو کن…!
کسی هرگز نمی داند
چه سازی می زند فردا
چه می دانی تو از امروز
چه می دانم من از فردا
همین یک لحظه را دریاب
که فردا قصه اش فرداسـت…💚
اغلب کسانی که
در زندگی خویش
احساس “آرامش” می کنند
“لبخند” را مشق می کنند
با امید “دعا” می کنند
عشق را “تدریس” می کنند
و”محبت” را فراموش نمی کنند
هیچ دین و مذهبی…
و هیچ دعایی
گرسنه ایی را سیر
مریضی را درمان
در راه مانده ایی را مکان
و اسیری را ازاد نمیکند
ولی انسانیت در کمال مهربانی این کارها را انجام میدهد
فرقی نمی کند
آغازِ هفته باشد یا پایانش …
صبح باشد یا شب …
بذرِ امید ؛
نه وقت می شناسد ،
نه موقعیت …
هر وقت بکاری ؛
شبیهِ لوبیایِ سحر آمیز ،
با اولین طلوعِ آفتابِ خواستن ؛
جوانه می زند …
و تا آسمانِ موفقیت و توانستن ،
اوج می گیرد …
هرگز نا امید نباش … !!!
نا امیدی ، تیشه ی بی رحمی ست ؛
به جانِ ریشه ی شعور و خوشبختی ات …
پس تا دیر نشده ،
بذرِ جادوییِ امیدت را بکار ،
و معجزه هایت را درو کن … !
این روزها همه آدم ها درد دارند
درد پول
درد عشق
درد تنهایی
این روزها چقدر یادمان می رود زندگی کنیم!
زندگی به معنای پیدا کردن خود نیست. زندگی یعنی ساختن خود.
“جورج برنارد شاو”
بالاترین چیزی که یک انسان می تواند به آن دست یابد، یادگیری درک است، زیرا درک، کمال آزادی است
“باروخ اسپینوزا”
متن و شعر عارفانه
یک حقیقت ظالمانه بهتر از یک توهم خوشحال کننده است
زندگی گلی است که عشق شهد آن است
“ویکتور هوگو”
اگر سرتان پایین باشد، هرگز رنگین کمان را پیدا نخواهید کرد
“چارلی چاپلین”
سادگی، صبر، شفقت
این سه بزرگترین گنجینه های شما هستند
اگر ساده در اعمال و افکار باشی، به سرچشمه هستی برمی گردی
اگر با دوستان و دشمنانت صبور باشی،
با شرایطی که هست سازگار هستی
و اگر نسبت به خود دلسوز باشی،
همه موجودات دنیا را آشتی می دهی
“لائو تسه”
خوش بین گل رز را می بیند، و نه خارهای آن را
بدبین به خارها خیره می شود، و از گل سرخ غافل می شود
ذهن شما می تواند زندان شما یا کاخ شما باشد. اینکه آن چه می سازید، تصمیم شماست.
قرار نیست ..
“من” بنویسم و” تو “بخوانی !
حتی قرار نیست بفهمی
که” من “به خاطر” تو”
نوشته ام !
فقط
قرار است دلم آرام بگیرد ..
که نمی گيرد …
ویترین ها بینظیر شده
ولی وقتی چند کلمه صحبت میکنی
میبینی درون خیلیا همچنان پوچه!
غافل ازینکه، جذابیت اصلی فقط در نگاه اول نیست، بلکه بعدشه که ارزش اون ارتباط رو مشخص میکنه
و باعث میشه حفظ یا رها بشه…👌🍃
نگرانی
هرگز از غصه فردا کم نمیکنه
بلکه فقط
شادی امروز رو ازبین میبره
پس یاد بگیر
در حـال زندگی کنی
امروزو عشق است
خــدا بزرگه
وگر به خشم روی صدهزار سال ز من
به عاقبت به من آیی که منتهات منم
#مولوی
ای زندگی تن و توانم همه تو
جانی و دلی ای دل و جانم همه تو
#مولوی
روزی که شود ” اِذَا السَّمٰاء انْفَطَرَت “
وانگه که شود ” اِذَا النُّجُومُ انْکَدَرَت “
من دامن تو بگیرم اندر ” سُئِلَتْ “
گویم صَنَما ” بِاَیِّ ذَنْبٍ قُتِلَت “
عشق تو مرا ” اَلَسْتُ مِنْکُمْ بِبَعید “
هجر تو مرا ” اِنَّ عَذٰابی لَشَدید “
بر کنج لبت نوشته ” یُحیِی و یُمِیت “
مَنْ مٰاتَ مِنَ الْعِشقِ فَقَد مٰاتَ شَهید
مالک جان
ای در دل من اصل تمنا همه تو
وی در سر من مایهٔ سودا همه تو
هر چند به روزگار در مینگرم
امروز همه تویی و فردا همه تو
#ابوسعید_ابوالخیر
دوزخ از تیرگی بخت درون من و توست
دل اگر تیره نباشد همه دنیاست بهشت
#صائب_تبریزی
ترسم آخر زغم عشق تو دیوانه شوم
بیخود از خود شوم و راهی میخانه شوم
آنقدر باده بنوشم که شوم مست و خراب
نه دگردوست شناسم و نه دگر جام شراب
لاادری
درویشی مُسْتَجابالدَّعوة در بغداد پدید آمد. حَجّاجِ یوسف را خبر کردند. بخواندش و گفت: دعایِ خیری بر من بکن. گفت: خدایا! جانش بِستان. گفت: از بهرِ خدای این چه دعاست؟ گفت: این دعایِ خیر است تو را و جُملهْ مسلمانان را.
ای زِبَردستِ زیردستآزار
گَرم تا کِی بماند این بازار؟
به چه کار آیدت جهانداری؟
مُردنت بِهْ که مردمآزاری…
#سعدی