جملات سایمون سینک را درروزانه برای شما عزیزان آماده کرده ایم. سایمون سینک نویسنده، مشاور سازمانی و سخنران انگیزشی آمریکایی-بریتانیاییتبار است، که هماکنون به عنوان مربی ارتباطات استراتژیک در دانشگاه کلمبیا و عضو غیرموظف شرکت رند، فعالیت میکند. سینک دانشآموخته کارشناسی حقوق از دانشگاه لندن سیتی و نیز کارشناسی انسانشناسی فرهنگی از دانشگاه برندایس میباشد و فعالیت حرفهای خود را از یک آژانس تبلیغاتی به نام یورو آراسسیجی، در شهر نیویورک آغاز کرد.
متن های طلایی از سایمون سینک
فهرست مطالب
وقتی رویا را دنبال میکنیم به جای رقابت، به چیزهای بیشتری میرسیم.
چگونه در مقابل چرا آن را انجام میدهید
«مردم کاری را که شما انجام میدهید نمیخرند. آنها این که چرا این کار را میکنید را میخرند. ”
رقابت با دیگران یا با خود؟
“وقتی در مقابل هر کس دیگری رقابت میکنید، هیچ کس نمیخواهد به شما کمک کند. اما وقتی با خودتان رقابت میکنید، همه میخواهند به شما کمک کنند.»
“سخت کار کردن برای چیزی که ما به آن اهمیت نمیدهیم استرس نامیده میشود، سخت کار کردن برای چیزی که دوست داریم اشتیاق نام دارد “
“یک ستاره میخواهد خود را در حال صعود به اوج ببیند. یک رهبر میخواهد ببیند که اطرافیانش به اوج میرسند.»
«دو راه برای تأثیرگذاری بر رفتار انسان: میتوانید آن را دستکاری کنید یا میتوانید از آن الهام بگیرید»
«شرکتهای بزرگ افراد ماهر را استخدام نمیکنند که به آنها انگیزه دهند، آنها از قبل افراد با انگیزه را استخدام میکنند و به آنها الهام میبخشند. مردم یا با انگیزه هستند یا نیستند. تا زمانی که به افراد با انگیزه چیزی برای باور کردن، چیزی بزرگتر از شغل آنها برای کار کردن، انها به خود انگیزه میدهند تا شغل جدیدی پیدا کنند.»
«ما قربانی موقعیت خود نیستیم. ما معماران آن هستیم»
“رهبران کسانی هستند که شجاعت این را دارند که اول شوند، خود را در معرض خطر شخصی قرار دهند تا مسیری را برای دیگران باز کنند تا دنبال کنند.”
«تحت رهبران ضعیف، ما احساس میکنیم برای شرکت کار میکنیم. با رهبران خوب، احساس میکنیم برای هم کار میکنیم.»
“رهبرانی که بیشترین بهره را از مردم خود میبرند، رهبرانی هستند که بیش از همه به مردم خود اهمیت میدهند”
“ارزش شبکه با تعداد افرادی که ملاقات میکنیم سنجیده نمیشود، بلکه با تعداد افرادی که به دیگران معرفی میکنیم سنجیده میشود.”
“رهبری باشید که آرزو میکنید داشته باشید”
“وظیفه یک رهبر این نیست که کار را برای دیگران انجام دهد، بلکه کمک به دیگران است تا بفهمند چگونه خودشان این کار را انجام دهند، کارها را انجام دهند و فراتر از آنچه فکر میکنند موفق شوند.”
«وقتی برای بررسی تلفنهایمان تماس چشمی را قطع میکنیم، اعتماد را کاهش میدهیم. بیایید تلفنهایمان را از وعده های غذایی و جلسات دور نگه داریم»
«بازگشت از محل کار با احساس الهامبخش، ایمن، برآوردهشده و سپاسگزار، یک حق طبیعی بشر است که همه ما حق آن را داریم و نه یک تجمل مدرن که فقط چند نفر خوششانس دارای آن باشند.»
“یک رئیس میخواهد برای نتایج هزینه کند، یک کارمند برای تلاش میخواهد به رسمیت شناخته شود. اگر رئیسی تلاش را تشخیص دهد، نتایج حتی بهتری خواهد گرفت.»
اعتماد زمانی پدیدار می شود که احساس کنیم شخص یا سازمانی به خاطر چیزهایی غیر از منفعت شخصی کار می کند.
عکس نوشته جملات سایمون سینک
فقط دو راه برای تأثیرگذاری بر رفتار مردم وجود دارد: یا آن ها را اغوا کنید یا الهام بخش شان باشید.
قرار نیست افرادی را استخدام کنید که مجموعه ای از توانایی های موردنیاز شما را دارند، هدف این است افرادی را استخدام کنید که به باورهایتان باور داشته باشند. پیدا کردن افرادی که به باورهایتان باور داشته باشند
معدود رهبرانی وجود دارند که برای انگیزه دادن به مردم، به جای اغواگری، ترجیح می دهند به آن ها الهام ببخشند. تک تک این رهبران الهام بخشِ فردی یا سازمانی طرز فکر، رفتار، و گفتارشان عین هم است.
وقتی با دیگران رقابت می کنید، هیچ کس نمی خواهد کمک تان کند. ولی وقتی با خودتان رقابت می کنید، همه می خواهند کمک تان کنند.
کاغذ بالکی چیست؟ کاغذ بالکی (Bulky Book Paper) نوعی کاغذ است که نسبت به کاغذ سفید مزیتهای بسیاری دارد. معروفترین نوع این کاغذ از کشور سوئد میآید و به همین دلیل به کاغذ سوئدی معروف است. در فارسی از معادلهای «کاغذ سبکبال» یا «کاغذ سبز» هم استفاده میشود.
اگر چیستی کارتان آینهٔ تمام نمایی از باورتان نیست، پس هیچ کس نخواهد دانست چرایی کارتان چیست و مجبورید در قیمت، خدمات، کیفیت، امکانات و مزایا، یعنی چیزهای کالایی، رقابت کنید. اپل پیام شفاف و رسایی دارد و به شدت در رساندن پیام داستانش به گوش دیگران خوب است.
تکرار خرید زمانی است که مردم چند بار از شما خرید می کنند. وفاداری زمانی است که مردم محصول بهتر یا قیمت بهتری را کنار می گذارند تا به خرید از شما ادامه دهند. اغلب مشتریان وفادار حتی به خود زحمت نمی دهند محصولات یا خدمات رقبا را بررسی یا گزینه های دیگر را امتحان کنند. وفاداری به سادگی به دست نمی آید، ولی تکرار خرید این امکان را دارد. فقط مستلزم اغواگری بیشتری است.
معدود رهبرانی وجود دارند که برای انگیزه دادن به مردم، به جای اغواگری، ترجیح می دهند به آن ها الهام ببخشند. تک تک این رهبران الهام بخشِ فردی یا سازمانی طرز فکر، رفتار، و گفتارشان عین هم است. این درست برعکس کاری است که بقیهٔ ما انجام می دهیم. آن ها کارشان را چه خودآگاه چه ناخودآگاه با پیروی از الگویی طبیعی انجام می دهند که من به آن «دایرهٔ طلایی» می گویم.
او رهبر فوق العاده ای است، چون می داند کسب اعتماد در سازمان با تلاش برای تحت تأثیر قرار دادن همه به دست نمی آید، با خدمت کردن به کسانی که به شما خدمت می کنند اتفاق می افتد. همین اعتماد نامرئی است که به هر رهبری، دنبال کنندگان موردنیازش را می دهد تا بتواند کارها را انجام دهد. و در خصوص لوری رابینسون باید بگوییم که کارها به خوبی انجام می شوند.
وقتی مردم می توانند نام شرکتی را ببرند و به وضوح بیان کنند که شرکت چه باورهایی دارد و از کلماتی استفاده کنند که به قیمت، کیفیت، خدمت و امکانات هیچ ربطی ندارد، ثابت می کند که شرکت با موفقیت جدایی چیستی و چرایی را کنترل کرده است. وقتی افراد ارزشی را که درک کرده اند با کلماتی مهیج و درونی مانند «عشق» توصیف می کنند، نشانه ای قطعی است از اینکه درک شفافی از چرایی کار وجود دارد.
درک شفاف از چرایی انتظاراتی را ایجاد می کند. وقتی چرایی سازمانی را ندانیم، نمی دانیم باید انتظار چه چیزی را داشته باشیم پس حداقل ها را انتظار داریم (قیمت، کیفیت، خدمات، امکانات)، چیزهای کالایی. اما وقتی چرایی سازمان موردنظر را بدانیم انتظار بیشتری داریم. به کسانی که دوست ندارند به استاندارد بالاتری پایبند باشند، به جِد توصیه می کنم تلاش نکنند چرایی سازمان خود را بفهمند یا سعی نکنند دایرهٔ طلایی شان را متعادل نگه دارند. حفظ استانداردهای بالاتر کار سختی است. به نظم نیاز دارد تا همواره با همه صحبت و به آن ها یادآوری کنید اصلاً چرا سازمان تان وجود دارد. مستلزم این است که تمام افراد سازمان تان در برابر چگونگی انجام کارها (ارزش ها و اصول راهنمای تان) پاسخ گو باشند. و به زمان و تلاش نیاز دارید تا مطمئن شوید هر کاری که انجام می دهید و هر حرفی که می زنید با چرایی تان سازگار است. اما برای کسانی که حاضر باشند چنین تلاشی بکنند، مزایای بزرگی وجود دارد.
متن های آموزنده از استاد سایمون سینک
مردم چیستی کار تان را نمی خرند، آن ها چرایی انجام آن را می خرند و اپل فقط حرف هایی می زند و کارهایی می کند که به آن ها باور دارد. اگر چیستی کارتان آینهٔ تمام نمایی از باورتان نیست، پس هیچ کس نخواهد دانست چرایی کارتان چیست و مجبورید در قیمت، خدمات، کیفیت، امکانات و مزایا، یعنی چیزهای کالایی، رقابت کنید. اپل پیام شفاف و رسایی دارد و به شدت در رساندن پیام داستانش به گوش دیگران خوب است.
همان زمان بود که فهمیدم دلیل اصلی استرسم چیست. مشکل این نبود که نمی دانستم باید چه کار کنم یا چطور آن کار را انجام دهم، مشکل این بود که چرایی کارم را فراموش کرده بودم. در حال تجربهٔ مرحله ای بودم که الآن می دانم یک نوع جدایی است و نیاز داشتم دوباره چرایی خودم را کشف کنم.
اشخاصی با تیپ شخصیتی چرایی روی چیزهایی مانند آینده متمرکز می شوند که بیشتر مردم نمی توانند آن ها را ببینند. اشخاصی با تیپ شخصیتی چگونگی روی چیزهایی تمرکز دارند که بیشتر مردم می توانند ببینند و در ایجاد ساختارها و فرایندها و سرانجام رساندن کارها خوب عمل می کنند.
برخی مدیران طوری عمل می کنند که انگار روی درختی پر از میمون نشسته اند. مطمئن می شوند که هر کس که بالای درخت قرار گرفته است و پایین را نگاه می کند (مدیران ارشد) فقط لبخند ببیند. اما بیشتر اوقات کسانی که در پایین قرار گرفته اند و به بالا نگاه می کنند (کارمندان) فقط باسن می بینند.
چندی پیش، به عقیدهٔ بیشتر مردم، زمین مسطح بود. این حقیقت درک شده روی رفتار مردم تأثیر داشت. در آن دوران، کاوش و سیر و سیاحت در زمین بسیار کم بود. مردم می ترسیدند که اگر به جای خیلی دوری سفر کنند، ممکن است از لبهٔ زمین به پایین پرت شوند؛ پس بیشتر اوقات از جای خود تکان نمی خوردند! طولی نکشید که این نکتهٔ جزئی کشف شد: زمین گرد است. همین یک نکته رفتارها را در مقیاس عظیمی تغییر داد. با این کشف، جوامع بشری سیر و سیاحت در زمین را شروع کردند. مسیرهای تجاری افتتاح شدند
محصولاتی که درک روشنی از چرایی دارند به مردم راهی نشان می دهند تا از طریق آن به جهان بیرون بگویند چه هویتی دارند و باورشان چیست. به یاد داشته باشید، مردم چیستی کارتان را نمی خرند، آن ها چرایی انجام کارتان را می خرند. اگر شرکتی درک روشنی از چرایی کارش ندارد، پس برای جهان بیرون غیرممکن است چیزی بیشتر از چیستی شرکت را ببیند. وقتی این اتفاق می افتد، اغواگری هایی که متکی بر تغییر قیمت، ویژگی ها، خدمت یا کیفیت است به اصلی ترین وجه تمایز تبدیل می شوند.
مهم نیست ایده ای خوب یا محصولی عالی چقدر زیرکانه و چقدر رؤیایی باشد، اگر خریداری نداشته باشد، ارزشی ندارد.
بیایید بار دیگر نگاهی به مثال اپل بیندازیم و مثال را این طور بازنویسی کنیم که اپل در واقع چگونه پیامش را به گوش افراد می رساند. این بار، مثال ما با چرایی آغاز می شود. هر کاری که می کنیم، باورمان این است که باید وضعیت موجود را به چالش بکشیم. باورمان این است که باید متفاوت اندیشید. طراحی زیبای محصولات، سهولت استفاده و کاربرپسند بودن روش ما در به چالش کشیدن وضعیت موجود است. از قضا کامپیوترهای خیلی خوبی هم می سازیم. دوست دارید یکی بخرید؟