زندگی مجموعهای از رویدادهاست. رویداد مثبت یا منفی. در کل طول تاریخ نیز فلاسفه و هنرمندان بسیاری درباره زندگی نوشتهاند. شاید دسترسی به این جملات بتواند بر روی زندگی ما هم تاثیر بگذارد. در این بخش از سایت ادبی روزانه قصد داریم جملات تاثیر گذار در مورد زندگی را برای شما دوستا قرار دهیم. با ما باشید.
جملههای تاثیرگذار درباره زندگی
فهرست مطالب
زندگی یعنی؛
دیدن “داشته ها” نه دیدن “نداشته ها”
دو عبارت
“خسته ام” و “حالم خوب نیست”
را از زندگی خود پاک کنید،
نیمی از بیحالی و بیماری خود را درمان کردهاید..
روزهای خوب خواهند آمد
هر سر بالایی یک سرازیری دارد
نفس عمیق بکش
بیخیال همه اتفاقای
عجیب و غریب
هم اکنون زندگی کن…
درست همان وقتها
که با هر تپش قلبم
مرگ را میخواستم
لبخند تو،
یک پنجرهی باز
از سمت کوچههای زندگی بود.
خوشبختی را تعقیب نکنید
و در جدال برای رسیدن به
خوشبختی نباشید.
زندگی را زندگی کنید
خوشبختی پاداش مهربانی
وگذشت شماست…
#الهی_قمشه_ای
نباید از یاد ببریم که زندگی
از لذتهای کوچک ساخته شده.
اگر گاهی وقت خود را با بازیچەهای بیارزش تلف میکنید،
از خود دلگیر نشوید.
همین لذتهای کوچک ما را بر میانگیزند …
پائولوکوئلیو
من زندگیمو ول کردم گذاشتم هر جور که خودش میخواد بگذره
اونوقت یه عده زندگیشونو ول کردن، پیگیر زندگی مان…
«هیچکس به اندازه کسی که
ترکت کرده تورو تماشا نمیکنه؛
میخواد مطمئن شه که اشتباه نکرده!
زندگی رو از خودت دریغ نکن
و بهشون نشون بده که اشتباه کردن …!»
جمله بی نظیر قشنگ زندگی
«شما فقط به اندازه یک تصمیم
با یک زندگی کاملاً متفاوت فاصله دارید.»
«لازم است گاهی در زندگی،
بعضی آدمها را گم کنید،
تا خودتان را پیدا کنید.»
ژان پل سارتر.
«حس میکنم و میبینم تک به تک مردم، هرکس فقط به مشکل خودش و راهحل فردی مشکل خودش فکر میکند؛ و لابد نمیداند که فاجعه اجتماعی از همین ناشی میشود که هرکس فکر میکند باید گوش و گلیم خود را از آب به درکشد. چه انبوهاند مشکلات زندگی ما، و چه اندکاند کسانی که آن را مشکل خود بدانند.
محمود دولت آبادی.
«در ميان نبرد زندگی تو نقطهی امنِ منی.»
محمود درویش.
«هیچچیز تکان نمیخورد
و اینجا
بیشتر شبیه عکس است تا زندگی…»
گروس عبدالملکیان.
«به وسعتِ قلبِ کوچکم دوستت دارم؛
شاید کم باشد اما قلبِ هرکس زندگی اوست.»
«به فکر افتادم در مسیر زندگی چه چیزهایی را از دست دادهام؛ زمانی که برای همیشه از دست رفته، دوستانی که مرده یا ناپدید شدهاند، احساساتی که هرگز باز نخواهم شناخت…»
هاروکی موراکامی
«آه، دوست عزیز، چه زندگی ساکت و پوچی را میگذرانم! خیلی تنها، خیلی تنها.
به من علاقهمند بمان.»
نیچه
«تنهاترین لحظه در زندگی یک نفر وقتی است که از هم پاشیدن دنیایش را میبیند، و تمام کاری که میتواند بکند اینست که مات و مبهوت خیره شود.»
«مطمئن باش که این روزها هر کسی از مشکلی غیر قابل درک رنج میبرد، زندگی تشکیل شده از بلاهایی پیدرپی که به قلب انسان مشت میکوبد اما وظیفه در همینجاست: باید ادامه دهیم.»
ژرژ ساند
«نمیدانم اگر موسیقی و چای و قهوه را نداشتم، اگر با نور و با گیاه و با کتاب حالم خوب نمیشد، اگر پاییز و بهار و باران و برف را دوست نداشتم، برای دلخوشی در خالیترین حالات ممکن جهانم، به کدامین اتفاق چنگ میزدم، و کدامین طعم و تصویر را بهانه میکردم، و کدامین دلخوشی کوچک را در آغوش میکشیدم، تا به خودم بقبولانم زندگی هنوز هم زیباست.»
«هرچه تا به حال رها کرده بودم جای چنگهایم روی آن بود؛ زیاد منتظر ماندهام. شاید اشتباه از من است، چرا که موضوع بر سر امید است
چیزی مقدستر از زندگی!»
«از خدا دور افتاده بودم؛ خدا را با خودت به خانهی من آوردی.
سرد و تاریک بودم، نور و روشنایی را به اجاق من باز آوردی.
زندگی، ترکم کرده بود؛ زندگی آوردی.»
شاملو
متن قشنگ و کمیاب درباره زندگی
«سلام بر کسانی که وقتی از زندگی دست کشیده بودیم، بی منت برای ما صبر کردند تا دوباره به زندگی برگردیم.»
میبینی؟
همهشان
فقط خسته بودند …
خیلیهایشان مثل من و تو عاشق شده بودند؛ زندگی میکردند؛ هنرمند بودند یا کسی که زنده بود و روزی نفس میکشید؛ خانواده بودند؛ امید عمیق برای دیگری؛ سرشار و خوشحال شاید …
لبخندی تلخ و نقابی دروغ …
چیزی را که نمیشد انکار کرد مرگ آنها بود.
اینکه آنها مرده بودند
پیش از خودکشی
فقط جسدشان را هیچکسی به خاك نسپرده بود و در حضور دستان و چشمان سردشان کسی به یاد و احترام آنها سکوت نکرده بود.
/سورنایاری
نامه بودلر
این نامه خودکشی را خطاب به معشوقهاش «جین دووال» نوشته بود که الهامبخش بسیاری از اشعار او نیز بود.
در بخشی از این نامه نوشته:
«زمانیکه این نامه به دست تو میرسد، من مردهام. من خودم را میکشم چون دیگر نمیتوانم زندگی کنم زیرا به شدت از خوابیدن و قدم زدن خسته شدهام و نمیتوانم این وضع را تحمل کنم. من خودم را میکشم زیرا معتقدم که من نامیرا هستم و امیدوارم آنچنان باشد.»
بودلر شاعر فرانسوی (خودکشی او ناموفق بود)
«من فقط یک کمی خستهام. بعضی مواقع فکر میکنم آنقدر دارم برای زندگی میجنگم که وقتی برای زندگی کردن ندارم.»
فرانسیس فورد کاپولا
«همه چیز تعطیل است، رفت و آمد تعطیل است، دیدار دوستان تعطیل است،
کتاب تعطیل است، خنده، خنده واقعی تعطیل است،
گریه هم تعطیل است، روده درازی چرا، زندگی تعطیل است!»
غلامحسین ساعدی
با هم عبور خواهیم کرد از دردها و بحرانها.
با هم عبور خواهیم کرد از تغییراتی که لازم است انجام دهیم.
با هم گذر خواهیم کرد از هر لحظه این زندگی غیرقابل پیشبینی،
ممنونم «خودم».
پونه مقیمی
نمیتوانی شیرینی زندگی را بچشی بیآنکه همزمان خشمی مطلق نسبت به بدیهایی که از هر سو آن را در بر گرفته است، احساس کنی.
این همان قانونی است که نقاشان از آن پیروی میکنند ، زمانی که رنگ سیاه را تقویت میکنند تا روشناییهایشان واقعا بدرخشد.
جشنی بر بلندیها/کریستین بوبن
«زندگی کردن من مردن تدریجی بود
آنچه جان کند تنم، عمر حسابش کردم.»
فرخی یزدی.
جملات قشنگاز بزرگان درباره زندگی
«تو اکنون خاصترین و بزرگترین شوقِ من
برایِ جنگیدن علیه این زندگی نامساعد، این زندگی ناراضی کننده و نامرد هستی.»
اد گار آلن پو
«زندگی هیچوقت بدون اینکه یه چیز خوب ازت بگیره، یه چیز خوب بهت نمیده.»
من نه آدم زندگی توی دخمه هستم
نه آدم زندگی مجلل.
من مزارع پرت افتاده را دوست دارم؛
اتاقهای خالی، خلوتِ درون، کار واقعی.
اگر چنین زندگی کنم بهترین خواهم بود.
آلبر کامو
عدهای میگویند دروغ عامل بسیاری از جداییهاست.
اما نه.
این حقایق هستند که انسانها را از هم دور میکنند!
وگرنه ما دروغ میگوییم که نزدیک باقی بمانیم!
شاید دردناک باشد.
اما ما به نوعی محکوم به دروغ گفتن هستیم!
درست به همان اندازه که محکوم به زندگی کردن!
چارلز بوکفسکی
«مشکلات زندگی تورو از پا درنمیاره
خانواده روانی این کارو باهات میکنه!
این هزار بار بفهم.»
«و ما رويايی بيشتر از يک زندگی
که شبيهِ زندگی باشد نداشتيم.»
محمود درویش
«درست است که زندگی بسیار غمانگیز و بیهوده است اما؛
تنها چیزیست که داریم…»
عباس کیارستمی
«بعضی شب ها
صبح ندارند
انگار زندگی
یک شب درمیان صبح میشود برای من.
تنهاییام را به رختخوابم میبرم
و تا طلوع آفتاب درد میکشم.»
سورنا یاری
بعضیها ھم ھمینند.
میدَوند تا تو؛
بعد میدوند از تو.
درست نگاہ کنی میفهمی ھمیشه دارند میدوند.
زندگی اینطوری یادشان دادہ؛
بمانی، درد میکشی.
«چالش زندگی این است که قدر همه چیز را بدانی و در عین حال خود را وابسته به هیچ چیز نکنی …!»
/ اندرو متیوس
خوب نیستم، با تلاشی که الان میکنم که به زندگی بچسبم، میتوانستم اهرام مصر را بسازم.
/کافکا
کاش من دو نفر بودم،
یکی حرف میزد و یکی دیگر گوش میداد، یکی زندگی میکرد و آن یکی به تماشای او مینشست. چه خوب میتوانستم خودم را دوست داشته باشم.
/ سیمون دوبوار
اونجا که مت هیگ تو کتاب کتابخانهٔ نیمهشب میگه:
وقتی انگیزهای برای ادامه این زندگی نداشتی ، به نسخههای دیگهای از خودت در آینده فکر کن و به اونها فرصت زیستن بده!
«میدیدم که برای زندگی درست نشده بودم.»
زنده بهگور/صادق هدایت.
برای من
انگار که تنهایی اجباریست که باید انتخابش کنم.
چارهای هم ندارم
جز آنکه بپذیرم من آن آدمِ خوشایند و اَمن کسی نیستم.
من فقط هستم که بوده باشم.
کسی برای روزهای تنگ و بیحوصلگی آدم ها …
برای وقتهایی که بیاختیار به دنبال مخاطبی میگردند فقط برای پشت سر گذاشتن چند ساعت از زندگی نکبتیشان.
من آن ایستگاهِ اتوبوسِ متروکهای هستم که هر وقت باران شدید ببارد به من پناه میبرند؛
چون چارهای ندارند.
وگرنه آنقدر هم خوب و دوست داشتنی، برای ادامه دادن نیستم.
حقیقتی که از رو به رو شدن با آن میترسیدم ، همین بود.
حالا اما به خوبی میدانم
من هرگز کافی نبودم.
مطمئن باش که این روزها هر کسی از مشکلی غیر قابل درک رنج میبرد، زندگی تشکیل شده از بلاهایی پیدرپی که به قلب انسان مشت میکوبد اما وظیفه در همینجاست؛ باید ادامه دهیم.
چه میماند از زندگی اگر که کم شود از
دست هایم لذت در آغوش کشیدنت.
-علیصالحی
مثل دیوانگان از زندگیتان لذت ببرید
زندگی مثل یک رویا میگذرد…
افسردگی بهایی است که آدمها برای شناخت خود میپردازند، هرچه عمیقتر به زندگی بنگری به همان مقدار هم عمیقتر رنج میبری.
/ وقتی نیچه گریست – اروین د یالوم.
ما هرگز فراموش نمیکنیم
فقط کمی چشمهایمان را میبندیم،
تا بتوانیم زندگی کنیم.
-واسینیالاعرج
«مشكلی كه توش افتادی، خيلی خاصّه. خيلی مشكل بزرگيه. از اوناش كه آدم اصلاً خودش نمیفهمه داره سقوط میكنه و به قهقرا میره. همينطور میره تا نابود بشه. اينم آخر و عاقبت كسايی يه كه توی زندگی دنبال چيزی میگردن، اما اونو به دست نمیيارن. يا اينكه فكر میكنن زندگی نمیتونه اونو بهشون بده. برای همين ديگه بیخيال گشتن میشن. قبل از اينكه دست به كار بشن، نااميد شدن و ديگه دنبالشو نمیگيرن. حواست با منه؟»
ناطور دشت/جی. دی. سلینجر
زندگی کوتاه بود، ترجیح میدادم حتی به حومه تبعید شوم تا این که با کسانی زندگی کنم که زندگی را برایم سختتر میکنند.
-آنا گاوالدا
در عمق آدم خوشقلبی بود، من هم آدمِ خوشقلبی بودم اما زندگی مسئلهاش قلب نبود.
– لوییفردینانسلین
«راستی انسان وقتی تنها در مملکت بيگانه، دور از وطن و دوستان خود و بی اينکه بداند از کجا برای زندگی همان روز خود پولی بهدست آورد، آخرين، درست آخرين فلورين خود را بهمخاطره میاندازد و بهقمار میگذارد. راستی احساس عجيبی سراپايش را فرا میگيرد! من بردم، و وقتی بيست دقيقهی بعد قمارخانه را ترک کردم، صد و هفتاد فلورين داشتم. گاهی، آخرين فلورين آدم، میتواند اين معنی را بدهد! و اگر همان وقت جرأت خود را از دست داده بودم؟ اگر نتوانسته بودم تصميم بگيرم؟! فردا، فردا همهی اينها پايان خواهد يافت!»
قمارباز/فئودور داستایفسکی
«تنهایی روح مرا هیچ چیز جبران نمی کند؛ مثل یک ظرف خالی هستم ،کاش می توانستم مثل آدم های دیگر خودم را در ابتذال زندگی گم کنم. کاش لباس تازه یا یک محیط گرم خانوادگی و یا یک غذای مطبوع می توانست شادمانی را در لبخند من زنده کند. کاش رقصیدن دیگران می توانست مرا فریب بدهد و به صحنه های رقص و بی خبری و عیاشی بکشاند …آخ تو نمی دانی من چقدر بدبخت هستم .من در زندگی دنبال فریب تازه ای می گردم ولی افسوس که دیگر نمی توانم خودم را گول بزنم. من خیلی تنها هستم.»
از نامه های فروغ فرخزاد پس از جدایی به پرویز شاپور.
دلم میخواد یه مدتی همینجور بیخیال، برای خودم زندگی کنم.
فقط برایِ خودم حتّی به خودم هم فکر نکنم!
همین جور بیفکر بدونِ این که منتظرِ چیزی باشم، یا منتظر کسی.
-محسنیلفانی