جملاتی از اسلاوی ژیژک؛ جملات ارزشمند از جامعه شناس معروف

جملاتی از اسلاوی ژیژک را در این بخش از سایت ادبی روزانه برای شما قرار داده‌ایم. اِسلاوُی ژیژِک فیلسوف، نظریه‌پرداز، جامعه‌شناس، منتقد فرهنگی و سیاست‌مدار اسلوونیایی است. شهرت ژیژک برای احیای روانکاوی ژاک لاکان برای یک خوانش جدید از فرهنگ عامه است. او رسالات گوناگونی دربارهٔ موضوعات گوناگون نگاشته است. موضوعاتی چون جنگ عراق، بنیادگرایی، سرمایه‌داری، رواداری، حقیقت سیاسی، جهانی‌سازی، سوبژکتیویته، حقوق انسانی، لنین، اسطوره، فضای مجازی، پسامدرنیسم، چندفرهنگ‌گرایی، پست مارکسیسم، آلفرد هیچکاک و دیوید لینچ. او به شوخی در مصاحبه با یک نشریهٔ اسپانیایی خود را یک استالینیست لاکانی تندرو معرفی کرده است.

جملاتی از اسلاوی ژیژک؛ حمبلات ارزشمند از جامعه شناس معروف

متن های فلسفی از ژیژک

دیوارِ حائل بین شهرکِ یهودی‌نشین و شهر فلسطینی در یکی از تپه‌های کرانۀ باختری، رؤیای پنهان اسرائیل را به بهترین شکل نشان می‌دهد. جانب اسرائیلیِ این دیوار با طرح‌هایی نقاشی شده که حومۀ شهر را در فراسوی دیوارها، بدون ساکنان فلسطینی، مملو از علفزارها و درختان نشان می‌دهد. آیا این نمودِ عینیِ پاک‌سازی قومی و نمایی از آن چیزی نیست که اسرائیل انتظارش را دارد: مناطقی خالی، دست‌نخورده و در انتظار سکونت؟

امروزه شاهدیم که جنبش زیست‌محیطی در برابر بهره‌کشی‌های بی‌رحمانۀ سرمایه‌داری از منابع طبیعی، خود در دام کالایی‌شدن تجربیات افتاده است. هواداران جنبش محیط‌زیست تصور می‌کنند که در برابر مجازی‌انگاری زندگی روزانۀ ما ایستاده‌اند و خواهان بازگشت به تجربۀ بی‌واسطۀ واقعیت در صورت محسوسش هستند؛ بااین‌حال، امروزه هواداری از محیط‌زیست خود بدل به برندِ سبک زندگی جدید شده است. وقتی محصولاتِ ارگانیک می‌خریم، درواقع داریم تجربه‌ای فرهنگی را می‌خریم: تجربۀ «سبک زندگی سالم و زیست‌محیطی».

ژیژک وسوسه‌مان می‌کند که فکر کنیم نه‌تنها از دموکراسی که از خود جریان چپ هم دل بریده است. به‌هرروی، تدارک کالاها و خدمات توسط دولت را نمی‌توان پروژه‌ای منحصراً چپ‌گرایانه دانست: بسیاری از فرهنگ‌های اشرافیِ پیشادموکراتیک هم این کار را می‌کردند که تاحدی هم رضایت عمومی به دنبال داشت. او می‌گوید: «اعتمادم به چپ‌ها هر روز کمتر از دیروز می‌شود. حرفی که دربارۀ عرفات می‌زدند، برای چپ‌ها هم صدق می‌کند: او از هر فرصتی برای هدر‌دادنِ فرصت بهره می‌برد.»

نام‌گذاری یک جنبش سیاسیِ رادیکال که سوسیالیسم و دموکراسی را ترکیب می‌کند، کار بسیار ناشایستی است زیرا چنین عنوانی فتیشِ غاییِ نظم جهانی موجود یعنی دموکراسی را با اصطلاحی ترکیب می‌کند که تمایز کلیدی را محو می‌کند. امروزه هر کسی می‌تواند سوسیالیست باشد، حتی «بیل گیتس». کافی است اذعان کنی که ما نیازمند به نوعی وحدت هماهنگِ اجتماعی، یا خیر عمومی هستیم و یا باید به فقرا و ستمدیدگان رسیدگی کنیم.

بیانیه‌هایی که دربارۀ جنگ با داعش می‌بینیم، تعجب برانگیزند. تمام ابرقدرت‌های جهان در برابر گروهکی مذهبی قرار گرفته‌اند که منطقه‌ای کوچک و صحرایی را کنترل می‌کند. البته منظور این نیست که نباید بی‌چون‌وچرا داعش را نابود کنیم. اما زمان آن رسیده که سوالاتی جدی را مطرح کنیم: چطور ممکن است داعش برقرار بماند؟

آدمی به هیچ‌وجه ارباب اندیشه‌های خودش نیست و ضمیر آگاه در واقع بردهٔ “ناخودآگاهی” یا “ضمیر ناخودآگاه” است.

“خود” واقع‌گرا تحت انگیزش اصول مصالحهٔ “عقلانی” است. ( “خود”) ، از یک طرف، از قوانین و هنجارهای واقعیت (اجتماعی) محافظت می‌کند، آن هم با جرح و تعدیل مطالبات “غیرعقلانی” و محالِ “آن”؛ و از طرف دیگر، از “آن” محافظت می‌کند، با مصون نگاه داشتنش از محرک‌ها و دستورات به‌شدت قوی یا زیان‌آوری که منبعث از واقعیت است ــ منبعث از خرده‌گیری بیرونی، قضاوت‌های تند و غیبت ابژه‌های مطلوب. ( “خود”) در ارتباط با عملکردهای درونی و فزایندهٔ “آن”، به‌مثابهٔ محمل یا بازنمایندهٔ واقعیت عمل می‌کند؛ از همین‌رو، نقش “خود”، یک‌دست ساختن، همگن کردن و سازمان دادن تکانش‌های آشوبناک و لذت‌طلب “آن” است؛ از همین‌رو در ارتباط با واقعیت، هدف “خود” عقلانی ساختن و بخشیدن جلوه‌ای منطقی به بسیاری از مطالبات “آن” و بازنمایی و معرفی‌اش به قانون اجتماعی است.

متن های فلسفی از ژیژک

گر چیزی بیش‌ازحد وحشت‌زا، خشن یا حتی بیش‌ازحد لذت‌بخش باشد که نظام واقعیت ما را در هم بکوبد، باید آن را به داستان تبدیل کنیم.

متن هایی از ژیژک فیلسوف بزرگ

در صحنه‌ای قهرمان و راهنمای او روبه‌روی هم نشسته‌اند. راهنما با باز کردن هر دست و نشان دادن قرصی رنگی می‌گوید: ” این آخرین شانس توست. بعد از این، بازگشتی درکار نیست. اگر قرص آبی‌رنگ رو برداری داستان تمام می‌شه. تو رختخوابت از خواب بلند می‌شی و هرچی رو که خواستی باور می‌کنی. اگر قرص قرمز رو برداری، تو سرزمین عجایب می‌مونی و من به تو نشون میدم حفرهٔ خرگوش تا چه عمقی پایین می‌ره.” اما انتخاب میان قرص آبی و قرمز درواقع انتخاب میان پندار و واقعیت نیست. البته ماتریکس، دستگاهی برای داستان‌های ساختگی است اما این داستان‌های ساختگی‌اند که ساختار واقعیت ما را تشکیل می‌دهند. اگر از واقعیت‌مان داستان‌های ساختگی نمادینی بیرون بکشیم که آن را سامان‌دهی می‌کنند، خود واقعیت ازدست‌می‌رود.

تنها احساسی که انسان را فریب نمی‌دهد اضطراب است. سایر عواطف جعلی‌اند.

برای فهم جزءبه‌جزء دنیای امروز، به سینما نیازمندیم. فقط در سینما می‌توانیم این بُعد آزاردهندهٔ زندگی را بپذیریم که در واقعیت، قدرت مواجهه با آن را نداریم. اگر به‌دنبال چیزی هستید که از واقعیتِ موجود واقعی‌تر باشد، به داستان‌های سینمایی نگاه کنید….

فیلم با این دیدگاه آغاز می‌شود که رؤیاها متعلق به کسانی هستند که نمی‌توانند یا این‌قدر قوی نیستند که واقعیت را تحمل کنند و با این دیدگاه به پایان می‌رسد که واقعیت متعلق به کسانی است که این‌قدر قوی نیستند که بتوانند با رؤیاهایشان مواجه‌شوند.

برای پیشگیری از مواجهه با قفلِ بی‌کلید زندگی واقعی به رؤیا پناه می‌بریم.

در ابتدایی‌ترین تجربه‌های ما، وقتی سیفون توالت را می‌کشیم، کثافات به‌سادگی از واقعیت جلوی چشم ما به‌سوی فضایی دیگر ناپدید می‌شوند که از نظر پدیدارشناسی این فضای دوم را جهنّم، واقعیتی دیگر، واقعیتی ازلی و آشفته فرض می‌کنیم. نهایتِ هراس وقتی است که سیفون کار نکند.

متن هایی از ژیژک فیلسوف بزرگ

مرده در شب آموزش مدنظر این فیلم روشن است: برای من، تنها راه خلاصی از شر شیء جزئیِ خودگردان، تبدیل‌شدن به آن است.

جملات عمیق ژیژک درباره فیلم و سینما

به‌منظور حمله به دشمن، باید اول خودتان کاملاً لِه شوید. برای آزادکردن آنچه وجود شما را به رئیس‌تان، یا به شرایط بردگی و چیزهایی از این دست وصل می‌کند باید این کار را انجام دهید.

شاید آخرین بخش بدن که مناسب نقش خودگردان شیء جزئی است، مشت یا همان دست باشد. دست دکتر استرنج‌لاو که بی‌اختیار بالا می‌آید و گلوی خود او را می‌گیرد تمام نکتهٔ فیلم است.

آنچه با صدا دریافت می‌کنیم، درونیّت، عمق، جرم، احساس گناه، به‌عبارت‌دیگر جهانِ عقدهٔ اودیپ است. مسئلهٔ فیلم دیکتاتور بزرگ، صرفاً مسئلهٔ سیاسی نیست، که مثلاً چگونه از شرِّ تمامیت‌خواهی، وسوسهٔ غریب قدرت خلاص‌شویم، بلکه مسئلهٔ رسمی‌تری نیز مطرح‌است: چگونه از شر این بُعد وحشت‌انگیز صدا خلاص شویم؟ یا چون نمی‌توانیم به‌سادگی از شر آن خلاص‌شویم، چگونه آن را اهلی‌کنیم؟

درسی که باید بیاموزیم و فیلم‌ها تلاش می‌کنند از آن بپرهیزند، این است که ما خود، موجودات بیگانه‌ای هستیم. منِ خویشتن، نمایندهٔ روانِ ما، خود یک نیروی بیگانه است که تن را بی‌قرار و هم‌زمان مهار می‌کند.

جملات عمیق ژیژک درباره فیلم و سینما

فیلم جن‌گیر فقط دربارهٔ آسیب‌شناسی جن‌زدگی نیست، درسی که باید بیاموزیم و فیلم‌ها تلاش می‌کنند از آن بپرهیزند، این است که ما خود، موجودات بیگانه‌ای هستیم. منِ خویشتن، نمایندهٔ روانِ ما، خود یک نیروی بیگانه است که تن را بی‌قرار و هم‌زمان مهار می‌کند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *