در این بخش از سایت روزانه چندین متن و شعر غمگین تبریک یلدا به عزیزان فوت شده را برای شما دوستان قرار دادهایم. این متون غمگین را میتوانید در استوری و غیره استفاده کرده و از این طریق یادی از عزیزان فوت شده بکنید. با روزانه بمانید.
متن غمگین تبریک یلدا به عزیزان فوت شده
دوباره داغ دل مرا تازه میکند!
شب یلدایی ک نیستی…
میبینی,یک دقیقه چه بر سر مردم آورده,
من چه میکشم از هزاران هزار دقیقه نبودن!
بی تفاوتی نیست,
حسی به هیچ شب یلْدایی ندارم دیگر…
بازهم یلدا رسید و دل من زار گریست
عکس محبوب به دست
نگهی ز شیشه ی پنجره بیرون افکند
شب بود و سکوت و یک جهان دلتنگی
با خود اندیشه کنان گفت : خدایا
راز این عشق ز چیست؟
وای که چه تلخ میگذرد امشب
این ثانیه ها
هرثانیه ای خراشی بر قلبم
و
صدای هر تیک تاک ساعت ضربه ای بر آن.
امشب این ثانیه ها دیر میگذرند
نه،نه
شاید اصلا نمیگذرند
پایان تلخ پاییز رو به اتمام است
اما برای من، امشب یک تلخی بی پایان است
یلدای من سردی تنهایی را حس میکند
و
تنهایی من تلخی یلدا را.
یلدا… !! تو هم بیا !!!
بیا به وسعت تنهایی ام بنشین!
هنوز، هزار حرفِ نگفته باقی ست!
میگن بالاتر از سیاهی رنگی نیست
بالاتر از سیاهی رنگ شب یلدای منه!
مادرم، حالا که شب یلدا نیستی، این شب قرار است طولانی تر از همه شب ها بگذرد. نه اینکه در این شب بخندیم و شاد باشیم، نه، بلکه این شب خاطره های تو را به یاد ما می آورد و اشک را در چشمانمان جاری می سازد. این شب به خاطر نبود تو آنقدر طولانی می گذرد که همه ما طعم واقعی عذاب را خواهیم کشید.
پدر جان، دلمان برای صدایت تنگ شده، همان صدایی که وقتی آن را می شنیدیم وجودمان غرق در شادی میشد. این صدا نوازشگر گوش های ما در شب یلدا هم بود آخر تو با قصه گفتن هایت کاری میکردی که عاشق صدایت شویم
آخ که چقدر دلم برات تنگ شده باباجونم …
به رو های پایانی ماه رسیدم… ماهی که قرار بود بهترین ماه سالِ من باشد
اما نشد و همچنان غم مرا آغوش گرفته
ای غم دمت گرم خوبست حداقل تو مرا آغوش میگیری. ای جانم به قربانت پس کی نوبت خندهای من میرسد؟
سلام آقاجونم دلم بدجوری هواتو کرده حتما از شب یلدا خبر داری …. همه خیلی خوشحالن و مشغول آماده شدن برای عروسی اند….. توی این همه شادی ،جای خالیت خیلی احساس میشه …. آقا برامون خیلی دعا کن……….. دوستت داریم…….
آقا جونم سلام
حاجتم برآورده شد ، قربان دل مهربانت .
راست است که مردگان ماییم و زندگان شما
ممنونم از دعای خیرت عزیزم
برای مادرم نیز دعا کن ، بسیار بیمار است و سخت نیازمند دعا
میدانم که می بینی ولی باز زیاد دعایش کن
یلدایت مبارک پدر مهربونم
بــاز دلتنــــــــــــگ و بی قــــــــــــرارم
و بــاز دلـــم به وسعــــــــــــــــــــت
سیــــاهی جاده ی احســاس گرفـــــت
با چشمــانی بارونـــــــــــــی
قلـــم به دســـت می گیــــرم
و می نویســـــم
… پـــــــــــــــــــــــــــــــدر یلدای بی تو صفا ندارد!
شعر غمگین شب یلدا
یلدا است و دلم برای آنهایی که دیگر ندارمشان تنگ است …
یلدا است و جای خالی عزیزان را دوباره احساس میکنیم …
یلدا است و بوی حلوای خیرات یاد آدم های رفته …
یلدا است و ثانیه هایم بوی دلگرفتگی میدهد …
آری امشب شب یلدا است. شب فال، شب عشق، شب هندوانه و شب آزادی وشب رهایی
چیزی به یادم نمی آید جز اینکه ، امشب شب تنهایی من است
هر قطره از اشکهایم به یاد هر کدام از خاطره های شیرین با هم بودنمان بود…
یک شب تلخ بلند با یک عالمه دلتنگی ٬ سهم چشمهای بی گناهم بود….
فرا رسید شبی که باز باید به یاد تو تا سحر اشک بریزم…
اینبار همدم من یاد و خاطره های با هم بودنمان ٬ و همزبان
من صدای هق هق گریه هایم بود….
دیگر هیچ امیدی به آن نداشتم که سحرگاه را ببینم ٬
دیگر دنیا را تیره و تار میدیدم…
و ای کاش تو در آن شب در کنارم بودی که ببینی من چقدر
تو را دوست میدارم تا بدانی که بدون تو هر شبم برایم همان شب یلدای چشمانم هست!
یلــــــــدا برای من بی معناست
وقتـــــــی شــــب و روزم بی تو
یلـــــــدایی بی پـــــایان اسـت !
مــن تمام عمر چــله نشین توام
و پایيز ثانيه ثانيه مي گذرد
يادت نرود…
اينجاکسي هست که به اندازه تمام برگ هاي رقصان پایيز برايت آرزوهاي خوب دارد.
از امروز….تا يلدا.
تو که نیستی ،
“یلدا”
بلندترین شب سال نیست
اوج دلتنگیست…
نازنین آمد و دستی به دل ما زد و رفت
پرده خلوت این غمکده بالا زد و رفت
کنج تنهایی ما را به خیالی خوش کرد
خواب خورشید به چشم شب یلدا زد و رفت
هوشنگ ابتهاج
آخرین روز خزان هم چه گریزان شده است
آذرم رفت و دی سرد زمستان شده است
باد سردی شده و پنجره را میکوبد
گربه را کشته دم حجله و طوفان شده است
شمع و شام شب یلدا و قلم در دستم
بیت بیت غزل از دست تو گریان شده است
به چه احساس قشنگی شده ابری غمگین
بغض بشکسته و همدرد خیابان شده است
با اشارات قلم دست و دلم میلرزد
چشمهای تر من گوش به فرمان شده است
شب یلدای من افکار تو و اشعار است
من و این آب اناری که به چشمان شده است
چه شبی بهتر از امشب که تو را یاد کنم
حال و احوال تو بر قافیه مهمان شده است
“محسن روشنایی”
دوباره یک شب یلدا دوباره قرعهی فال
و نیستی که بگویی «الهی از امسال…»
به خاک من که پر از آرزوی پرواز است
بگو چگونه بمانم بدون پر، بی بال
در آستانه سرمای دی بدون توام
هنوز زنده که… بنویسم از… خیال محال!
هنوز زنده به امید مرگ وقتی که
به من امید تو را میدهد، تو… قرعه فال
همین دو چشم تر من بس است روزی که
تو را دوباره ببینم تو را اولی الاحوال
“زهرا رشیدی”
مثل آن چایی که میچسبد به سرما بیشتر
با همه گرمیم… با دلهای تنها بیشتر
درد را با جان پذیراییم و با غمها خوشیم
قالی کرمان که باشی میخوری پا بیشتر
بَم که بودم فقر بود و عشق اما روزگار
زخم غربت بر دلم آورد این جا بیشتر
هر شبِ عمرم به یادت اشک میریزم ولی
بعدِ حافظ خوانیِ شبهای یلدا بیشتر…
“حامد عسکری”
شعر نو غمگین شب یلدا
شب را با سیاهی
تاریکی دل
غصه
اشک ناامیدی
بی وفایی شناختند
حال در همین شب
ستارهها درخشیدند
ماه عشوه گرانه تابید
عاشق به عشقش رسید
شب شروعی شد
روشنایی برای فردای گم شده
دامنش را گسترد
یگانه دختر مهتاب بیاید
زاده شد
زیبایی در مرداب
گلی در ظلمت
در یگانه شب گیتی
عالم تک ستارهای دید
دل باخت
عاشقانه جشن گرفت
یلدا آمد
با تمام نبایدهایش
با حکم مرگش