در این قسمت زیباترین اشعار و چملات در مورد گذر عمر را آماده کرده ایم. این متن و اشعار در مورد غم و حسرت گذران شدن عمر و زندگی است و نشان دهنده شور، نشاط و امیدوار بودن به زندگی و ادامه آن است.
شعر و جملات گذر عمر و زندگی
فهرست مطالب
یکی از موضوعات مورد توجه انسان ها و همچنین شاعران بزرگ، گذر عمر و سپری شدن روزهای زندگی است که شاعران به این موضوع نگاهی ویژ] داشته اند و در مورد آن اشعار زیادی سروده اند که در ادامه مطلب گردآوری کرده ایم.
شباب عمر عجب با شتاب میگذرد
بدین شتاب خدایا شباب میگذرد …
***
عمر و زمانی که در اختیار داریم، شبیه حبابی ست که از وجود تا عدم وجودش لحظهای بیش نیست …
***
زهی عمر دراز عاشقان، گر
شب هجران حساب عمر گیرند
شعر گذر عمر و زندگی
هیچ است وجود و زندگانی هم هیچ
وین خانه و فرش باستانی هم هیچ
از نسیه و نقد زندگانی، همه را
سرمایه جوانی است، جوانی هم هیچ
***
این فرصت گران، این لحظههای بی همتا، عمر من و توست. پس در هر ثانیه اش بدرخش و شادی را خلق کن …
***
عمر تو رفت در سفر با بد و نیک و خیر و شر
همچو زنان خیره سر حجره به حجره شو به شو
اشعار زیبا در مورد سپری شدن روزهای عمر
دریاب کزین جهان گذر خواهد بود
وین حال به صورتی دگر خواهد بود
گر خو همه خلق زیردستان تواند
دست ملک الموت زبر خواهد بود
***
زمان چیز عجیبی است. در شادی هایمان شتاب میگیرد و در اندوه مان انگار کش میآید و متوقف میشود …
***
سیلاب گرفت گرد ویرانه عمر
و آغاز پری نهاد پیمانه عمر
بیدار شوای خواجه که خوش خوش بکشد
حمال زمانه رخت از خانه عمر
گذر عمر یک لحظه است. انگار که چشم ببندی و باز کنی. خود را سپید موی و ناتوان ببینی و کارهایی که همه نیمه تمام مانده اند …
فریاد که از عمر جهان هر نفسی رفت
دیدیم کزین جمع پراکنده کسی رفت
شادی مکن از زادن و شیون مکن از مرگ
زین گونه بسی آمد و زین گونه بسی رفت
***
خیلی تند رفت؛ کودکی هایمان، با آن دوچرخه قراضه اش. کاش همیشه پنچرمی ماند …
***
جملات گذران شدن عمر و زندگی و پیر شدن
افسوس که عمر خود تباهی کردیم
صد قافلهٔ گناه، راهی کردیم
در دفتر ما نماند یک نکته سفید
از بس به شب و روز سیاهی کردیم
***
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﯿﺎﺩ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯿﻢ ﻭ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻧﮑﻨﯿﻢ ﻣﻘﺼﺪ، ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺟﺎﻳﻰ ﺩﺭ ﺍﻧﺘﻬﺎﻯ ﻣﺴﻴر ﻧﻴﺴت. ” ﻣﻘﺼﺪ ” ﻟﺬﺕ ﺑﺮﺩﻥ ﺍﺯ ﻗﺪمهایی است ﮐﻪ ﺑﺮﻣﻰ ﺩﺍﺭﻳم …
***
بنشین بر لب جوی و گذر عمر ببین
کین اشارت ز جهات گذرا ما را بس
***
گر عمر من از شصت فزون شد، شده باشد
ور طالع فرخنده زبون شد، شده باشد
این جان که به تنگ آمده است از قفس تن
روزی اگر از سینه برون شد، شده باشد
ﯾﮏ ﻋﻤﺮ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﮕﺬﺭﺩ ﺗﺎ ﺑﻔﻬﻤﯽ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻏﺼﻪ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺧﻮﺭﺩﯼ ﻧﻪ ﺧﻮﺭﺩﻧﯽ ﺑﻮﺩ ﻧﻪ ﭘﻮﺷﯿﺪﻧﯽ، ﻓﻘﻂ ﺩﻭﺭ ﺭﯾﺨﺘﻨﯽ ﺑﻮﺩ. ﻭ ﭼﻘﺪﺭ ﺩﯾﺮ ﻣﯽ ﻓﻬﻤﯿﻢ ﮐﻪ ﺯندگی ﻫﻤﯿﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎﯾﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﻣﻨﺘﻈـﺮ ﮔﺬﺷﺘﻨﺶ ﻫﺴﺘﯿﻢ…!
***
جملات پیر شدن و رفتن جوانی و عمر
این دم عیسی به لطف عمر ابد میدهد
عمر ابد تازه کرد در دم عمر قدید
***
برخیز و مخور غم جهان گذران
خوشباش و به شادمانی گذران
در طبع جهان اگر وفائی بودی
نوبت بتو خود نیامدی از دگران
***
زمان برای آنان که انتظار میکشند بسیار کند میگذرد. برای آنان که میترسند بسیار سریع میگذرد. برای آنان که غمگین هستند بسیار طولانی است؛ و برای آنان که شادی میکنند بسیار کوتاه است. اما برای آنان که عشق میورزند تا ابد ادامه دارد ….
***
زندگی تکرار فرداهای ماست
میرسد روزی که فردا نیستیم
آنچه میماند فقط نقش نکوست
نقشها میماند و ما نیستیم …
این قافله عمر عجب میگذرد
دریاب دمی که با طرب میگذرد
ساقی غم فردای حریفان چه خوری
پیش آر پیاله را که شب میگذرد.
***
خدایا، این روزها زمان، چقدر تند برایم میگذرد. نمیدانم! خوشی هایم فراوان است یا دردهای این دنیا شمارش روزها را از یادم برده …
***
جملات و متن گذر عمر
سرگشته چو پرگار همه عمر دویدیم
آخر به همان نقطه که بودیم رسیدیم
***
روز و شب عمر تو با صد شتاب
میگذرد آن به خور و این به خواب
***
گذر عمر را نگریستم، هر روز منتظر فردا بودم و تندتر میدویدم که به فرداها برسم. امروزها را هم از دست دادم برای فرداهایی که هیچ وقت به دست نیامد …
من که بینم گذر عمر در این اشک روان
هوس سایه بید و لب جو، از چه کنم؟
هر دم از رهگذری زنگ سفر میشنوم
تکیه بر عمر چنین بسته به مو، از چه کنم.